برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۳۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۳)
– ۴ –

امیرهوشنگ دولو بود. بدفتر خودم رفتم و بازهم طبق معمولی شروع به نوشتن گزارش مفصلی کردم و سپس روانه کاخ نیاوران شدم. وقتی به آنجا رسیدم هنوز هویدا نیامده بود. ولی از پله‌های کاخ که بالا رفتم با علم روبرو شدم و ناگهان از من پرسید که چه اتفاقی افتاده؟ تعجب کردم که چرا چنین سئوالی را میکند. گفت، "قیافه تو بهیچوجه حالت همیشگی‌اش را ندارد." به او توضیح دادم که چه اتفاقی افتاده و گفتگوئی که با هویدا داشتم صادقانه به اطلاعش رساندم و او از من خواست ببیند که چه گزارشی نوشتم، و وقتی همه آن را خواند تأئید کرد گزارش را خیلی خوب بهیه کردم و به همین صورت هم میباید بعرض برسد. و علم هم چون اخلاق مرا میدانست هیچ نوع اصراری نکرد و فقط مسئله را به شوخی و لبخند برگزار کرد و سعی کرد مرا آرام بکند و گفت که کاملاً میتواند بفهمد که شخصی با مشخصات من جز این کاری نخواهد کرد. بعد هم هویدا آمد و نامه را از من گرفت و گفت، "من این را بحضور اعلیحضرت میبرم ولی تصور میکنم که خود ایشان شما را احضار خواهند کرد و باید آنوقت نظرات خودتان را به ایشان بگوئید." بعبارت دیگر اشاره کرد که من باید آماده باشم که عین سخنانی را که به او گفتم بتوانم روبروی اعلیحضرت هم تکرار بکنم. و من هم مصمم بودم که چنین کاری را انجام بدهم و اگر هم گفتگوی ما تند میشد بی‌اجازه یا بااجازه به منزل خود بروم و دیگر به سر کار برنگردم. ولی شاه که متوجه سرسختی و مقاومت من شده بود ترجیح داد با من روبرو نشود و به هویدا گفت که از این موضوع صرفنظر کند. ولی در واقع از یک چنین نافرمانی بهیچوجه خوشش نیآمد و من خوب میدانستم که در همان زمان وزیرهای دیگر چنین رفتاری را نمیکردند. ولی بهرحال وزیرهای دیگر هم در شرایط من نبودند. نه به آن اندازه زحمت کشیده بودند که پایه های یک کار اساسی ریخته بشود. درباره همه‌شان نمیخواهم این ادعای بیربط را بکنم، ولی در بعضی از آنها که به کارهای شبیه مال من مربوط میشد. و از طرف دیگر هم شاید به آن اندازه اهمیت نمیدادند که در بعضی موارد کاملاً مطابق اصول و ضوابط و مقررات رفتار نکنند. ولی یک چنین موردی البته باعث