و در هنگامی که شاه در سن موریتس بودند تلگراف مفصلی به من زدند که اگر چه سیاست وزارت اقتصاد اینستکه در شعاع صد و بیست کیلومتری تهران صنعتهای جدید ایجاد نشود و اینگونه فعالیتها را به بیرون این منطقه سوق بدهند اما بهبهانیان رئیس املاک پهلوی درخواست ایجاد کارخانه بزرگ سیمان در آبیک کرده و شما با این درخواست موافقت بکنید. ولی من سیاست شما را درباره مسائل توازن منطقهای و کاهش اهمیت تهران در رشد صنعتی قبول دارم." البته اجرای این امر میسر و لازمه آن ارائه یک تصویبنامهای به هیئت وزیران بود و اتفاقاً در مورد سیمان من دلیل خاصی هم برای مخالفت با این امر نداشتم ولی بهبهانیان مراجعهای به من نکرده بود و روز بعد از آن هم برای یک هفته میبایست به هلند بروم و در یک سمینار بسیار جالب و مرکب از چند نفر از کشورهای پیشرفته و چند نفر از کشورهای در حال رشد که از طرف سازمان ملل متحد تشکیل داده شده بود شرکت کنم بنابراین فکر کردم که قاعدتاً در عرض این چند روز اگر هم بهبهانیان مراجعهای بکند به او خواهند گفت که من در سفر هستم و پس از بازگشت میتواند با من تماس بگیرد تا به جزئیات طرح رسیدگی کنم ولی او و بخصوص سپهبد ایادی که بشدت از من متنفر بود سکوت مرا در مورد صدور این اجازه در برابر شاه به این صورت تعبیر کردند که من نافرمانی بخرج دادهام. در حالیکه همانطور که در موارد مختلف به شما گفتم، اگر واقعاً نظر مخالفی داشتم صریحاً به عرض اعلیحضرت میرساندم و در این مورد صرفاً بخاطر عدم مراجعه آن شخص و این که چند روزی به سفر میرفتم، طبیعی است امکان هیچگونه اقدامی نبود. بهر حال وقتی پس از یک هفته به تهران بازگشتم هویدا به من گفت که شاه تلگراف سختی به او کرده و در آن بشدت از رفتار من انتقاد کرده است و باید مواظب خود باشم. من هم به او پاسخ دادم که واقعیت امر به همین صورتی است که گفتم و اگر هم سوء تفاهمی شده است بسیار متأسفم و تعجب میکنم که چگونه از کاهی کوهی ساختهاند. چند هفتهای پس از این جریان روزی مهدی سمیعی به من گفت، "نخستوزیر نظری دارد ولی
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۵۳
این برگ همسنجی شدهاست.
عالیخانی (۱۴)
– ۱۰ –