برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۶۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۵)
– ۶ –

نگذاریم همه گونه فعالیت فقط در یک شهر متمرکز بشود. و یکی از یادگارهای این دوران برای کاهش فشار تهران ایجاد شهر صنعتی قزوین بود که تا سال ۱۳۵۷ نزدیک به صد و پنجاه کارخانه بزرگ و متوسط در آن ایجاد شده بوده و بصورت مرکز تولیدی نیرومند و واقعاً تماشائی در آمده بود. همانطور که گفتم در این چند سال بخش خصوصی هم شکل دیگری به خود گرفته بود. نسل جوان‌تری تدریجاً به سر کار آمده بود و این نسل جوان با همکاری نسل گذشته با روحیه محکم و خوش‌بینی به آینده سخت مشغول به کار بودند. و اگر چه سود فراوانی از فعالیت خود میبردند، اما همه این سود را با کمال میل بصورت سرمایه‌گذاری برای کارهای دیگر در میآوردند. مثالی داشتم که اگر کارفرمائی یا صاحب صنعت و بازرگانی به من بگوید که در کار خود سود نمیبرم من از او پشتیبانی نخواهم کرد. چون معتقدم کار خصوصی با بنگاه نیکوکاری فرق دارد. و اگر یک صاحب صنعت یا یک بازرگان سود نبرده و اگر راست بگوید پس در واقع مدیر خوبی نیست و شایستگی پشتیبانی را ندارد. بهرحال همه این را میدانستند و بهمین دلیل هم با خیال راحت به فعالیت خود ادامه میدادند. پشتیبانی از بخش خصوصی آنچنان بود که حتی چندین بار وقتی وزارت دارائی و یا وزیر دارائی به من نامه نوشتند و از من اطلاعاتی درباره بعضی از صنعت‌ها خواستند پاسخ دادم که از دادن هر گونه پاسخی به وزارت دارائی معذور هستم. چرا که معتقد بودم بخش خصوصی میباید وزارت اقتصاد را خانه خود بداند و بدون محابا تا آنجا که میسر است با ما راستگو و صدیق باشد. حال این وظیفه وزارت دارائی است که بتواند درآمد اشخاصی را معین و از آنها مالیات بگیرد. ولی من وظیفه دیگری را داشتم. این را افراد بخش خصوصی میدانستند و بهمین دلیل اطمینان زیادی میان ما وجود داشت. و حتی بعضی از آنها اسرار بسیار مهم کار خود را به من میگفتند مانند اینکه چه رشوه‌هائی به کارخانه‌های بزرگ اروپائی داده‌اند تا بتوانند پروانه ساخت کالائی را در ایران به قیمت ارزانتری بدست بیاورند بعضی از این گونه مسائل. البته بهمراه این کار من اگر خطائی از صاحب صنعتی میدیدم سعی میکردم به هرنحوی