ساعت میتوانید با سرنوشت ما بازی کنید. به این دلیل ما جرأت سرمایهگذاری نداریم." ولی همین اشخا ص پس از تشکیل دو مجلس آمادگی کامل برای فعالیت داشتند این نکته را به هویدا خاطرنشان کردم و گفتم، "چرا چنین شرایط خوبی را ضایع میکنند؟ و به چه دلیل با مردم رفتار غیرموجه خشنی میکنند؟" او البته پاسخی نداشت و مسئله را به خنده برگزار کرد. خاطرم نیست چه کسی در دفتر او بود، ولی بهرحال پس از مدتی متوجه شدم که داستان بگوش حبیب ثابت رسیده است. حبیب ثابت تلفن کرد و از من وقت خواست و با اینکه رئیس دفتر من به او گفت آمادگی پذیرائی را ندارم، ولی اصرار و التماس کرد که باید بدیدن من بیاید و چند دقیقه نکتهای را که ارتباطی با کار وزارت اقتصاد ندارد به اطلاع من برساند. به این ترتیبه نزد من آمد و بمجرد اینکه نشست یک باره زد به گریه و گفت "اگر کسی به تو و به این وزارتخانه دروغ بگوید آدم بیشرفی است. و آمدهام به تو قول بدهم که از این پس هرگز چنین کاری را نخواهم کرد و علت آمدنم هم این است که از منبع موثقی شنیدهام که در حالی که تو از من و شرکای من گله داشتهای در مورد تلویزیون سخت از من دفاع کردهای و بهمین دلیل هم از تو سپاسگزارم و هم آمدهام که چنین قولی را به تو بدهم." این طرز روحیه صاحبان صنایع ما بود و واقعاً هم با همین روش با من ادامه دادند. البته کار ما نقطههای ضعفی هم داشت. مثلاً من به مداخله دولت در کارهای صنعتی و سرمایهگذاری صنعتی از طرف دولت اعتقاد زیادی نداشتم. معتقد بودم ما باید در صنایعی سرمایه گذاری بکنیم که بخش خصوصی آمادگی آنرا ندارد. ولی اگر در همان آغاز کار بخش خصوصی حاضر است در یک صنعت سرمایهگذاری بکند دلیلی ندارد که ما او را کنار بگذاریم و خود مقدم بشویم. یا اگر هم در یک زمان معینی بخش خصوصی آمادگی ندارد و ما صنعتی را بوجود آوردهایم اگر پس از گذشت زمانی بخش خصوصی آماده شد که آن صنعت را از ما بخرد میبایست ما آنرا بفروشیم. بعبارت دیگر مداخله ما در سرمایهگذاری صنعتی میبایست محدود به ایجاد صنعتهای تازهای باشد که بخش خصومی جرأت اجرای آن را ندارد. بخصوص
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۶۹
این برگ همسنجی شدهاست.
عالیخانی (۱۵)
– ۹ –