برجستهترین استادان دپارتمان زمینشناسی دانشگاه تهران بود و پس از من مدت زیادی مورد ظلم و بیلطفی قرار گرفت ولی بنظر من یکی از با کفایتترین کسانی بود در کادر آموزشی دانشگاه تهران میشد پیدا کرد. در هر حال، جمع کردن اینها و برکنار کردن افراد بیکفایت خودش باعث حرکتی در کار شده بود و همچنان که اشاره کردم بخاطر یک ماه و اندی وقت که داشتم توانسته بودم آشنا بشوم با روحیه افراد و اینکه چه کسانی بدرد من نمیخورند و اصلاً بدنام هستند. واقعاً بعضی از اینها در شأن دانشگاه تهران نبودند. همان روز اول که بدفترم رفتم شخصی خودش را بعنوان مسئول روابط عمومی معرفی کرد که در زمان رضا کارش تبلیغ برای رضا و تملق و چاپلوسی از او بود. و بدیهی است که من به چنین فردی احتیاج نداشتم و همان روز به کارش خاتمه دادم. یک شخص دیگری هم سالیان دراز در دانشگاه بود که بقول خودش مسئول امور امنیتی دانشگاه بود ولی در واقع کارش این بود که اطلاعیههائی درست بکند و در آن بگوید که طبق خبری که دریافت کرده فلان کار رئیس دانشگاه فوقالعاده مورد توجه فلان قسمت قرار گرفته و این نوع یاوهها. که در نتیجه رئیس دانشگاه هم همیشه احساس رضایت و وابستگی به یک همچین فردی بکند و او را نزد خود نگهدارد. طبق اطلاعاتی که من داشتم این فرد تماسهایی با سازمان امنیت و پلیس داشت و مرد خوشنامی نبود. و اصلاً دیده شدن یک همچین فردی با من یا با همکاران من خودش یک دردسری ایجاد میکرد و کمکی به کار من نمیکرد. بنابراین پس از دو سه روزی که برای من هم این مرد شروع به فرستادن اطلاعیههای تملقآمیز کرد، بعنوان تشکر از کار برکنارش کردم. یعنی میخواهم بگویم که در یک همچین آتمسفر مسخرهای رئیس دانشگاه کار میکرد.
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۷۵
این برگ همسنجی شدهاست.
عالیخانی (۱۵)
– ۱۵ –