برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۳۰۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۷)
– ۹ –

بکند تا شاید در روز مبادا آنها بداد او برسند یا شاید هم دلیل دیگری داشته، نمیدانم. ولی نکته جالبی را که مقدم در این جلسه‌های مختلف بارها تکرار کرده بود اینست که میگفت، ما منحنی دستگیری افراد اخلالگر را در ساواک تهیه کردیم. پس از اصلاحات ارضی برای مدتی هیچکس از دانشگاه تهران و اینگونه مراکز دستگیر نمیشد. دو سه سال پس از آن تک و توک چند نفری را دستگیر کردیم. ولی هر چه سالها به جلو برود تعداد دستگیر شوندگان بیشتر میشود. این برای من بسیار جالب بود و تطبیق میکند با آن نکته‌ای که درباره دو دوره حکومت اعلیحضرت در دهه چهل به شما گفتم. بعبارت دیگر از اصلاحات ارضی تا سه یا چهار سال پس از آن مثلاً تا هنگام تاجگذاری نسبتاً مشکلات سیاسی در میان دانشجویان و طبقه کم و بیش روشنفکر کم بود. ولی از آن پس با سرعت عجیبی گسترش پیدا کرد. بهرحال این وضع کار ما در سال دوم بود که البته در سال دوم ریاست من در دانشگاه تهران بود که البته من بموازات با آن به برنامه‌های خودم برای اصلاح وضع دانشگاه ادامه میدادم ولی چه سود که این تشنجات نمیگذاشت بتوانیم به آن صورتی که مایل بودیم کارهای خودمان را انجام بدهیم. سطح آموزشی و کیفیت آن خیلی در دانشگاه بالا رفته بود ولی توجه همگان به چیزهای دیگری بود. در بهار سال دوم ریاست من در دانشگاه تهران یعنی در بهار ۱۳۵۰ بمناسبتی باز عده‌ای از دانشجویان در محوطه دانشگاه تظاهراتی کردند و یک روز غروب بدون اجازه من پلیس وارد محوطه دانشگاه تهران شد. و از دفتر خودم براحتی میدیدم که چگونه بیرحمانه با دانشجویان رفتار میکنند و در بیشتر موارد هم کسانی مورد حمله قرار میگرفتند که از همه جا بی‌خبر بودند و از سر کار یا درس خود به بیرون دانشگاه میرفتند. و به این ترتیب تر و خشک همه با هم میسوختند. ولی از همه اینها گذشته طبق سنتی که در همه مؤسسه‌های آموزش عالی ایران وجود داشت، مقام‌های انتظامی حق ورود به محوطه دانشگاه را بدون اجازه رئیس آن مؤسسه نداشتند و همیشه این مورد را مراعات میکردند و چند موردی هم که این کار را نکرده بودند با واکنش سخت مقامات دانشگاهی روبرو شده بودند. در این مورد هم من تردید را