برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۳۱۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۱)
– ۷ –

بپردازند مانند همان روغن نباتی که هر چند وقت یکبار ما میتوانستیم در مناقصه‌اش شرکت بکنیم و بطور مرتب هم امکاناتی برای ما پیش میآمد و درآمدی هم که چند صد هزار تومان برای هرکس میشد برای ما تأمین میکرد. و به این ترتیب شرکای من قبول کردند که ما با سودی که در کارهای خود بردیم دست به کار فعالیت‌های صنعتی بشویم. برادر بزرگ من تقی عالیخانی هم موافق بود که در کارهای صنعتی با ما شریک باشد. به این ترتیب شرکتی برای تولید فرآورده‌های نسوز تشکیل دادند که در آن ده درصد از سهامش را تقبل کردم که سه میلیون و نیم تومان میشد. شرکتی برای ساخت در و پنجره آلومینیوم و anodize کردن آلومینیوم تشکیل دادم و کارخانه‌ای برای این امر در قزوین بنا کردیم که در آنجا هم عملاً حدود سه یا چهار میلیون تومان پرداخت کردم. و همچنین امکانی پیش آمد که بتوانیم با بانک چیس مانهاتن بانک بین‌المللی ایران را تشکیل بدهیم که سهامش در آغاز دویست میلیون تومان بود و من سه درصد از سهام این بانک را پرداخت کردم. یعنی شش میلیون تومان هم در اینجا پرداخت کردم. به این ترتیب بیشتر پولهائی را که در عرض آن چهار پنج سال گیر آورده بودم در کارهای صنعتی و این کار بانکی گذاشتم. از کارهای خودمان هم بسیار راضی بودم و همه اینها بصورت بسیار خوبی در حال ترقی بودند که جریان انقلاب ۱۳۵۷ پیش آمد و من هرچه داشتم در داخل ایران گذاشتم و ثروتم در خارج از ایران عبارت از آپارتمانی بود که در ۱۹۷۴ بخاطر تحصیل بچه‌هایم در انگلستان در لندن خریده بودم و وقتی در بحبوحه انقلاب در ۲۵ دسامبر ۱۹۷۸ به لندن رفتم صاحب آن آپارتمان و در حدود، تصور میکنم، بیست و پنج یا سی هزار دلار پول در بانک لندن بودم. و چند ماه پیش از آن هم برای دو تن از بچه‌هایم که در آمریکا درس میخواندند پنجاه هزار دلار پول فرستاده بودم که در حساب بانکی‌شان باقی بماند. بعبارت دیگر این مجموعه ثروت مرا در خارج از ایران تشکیل میدهد و به این ترتیب هم نمیتوانستم بیش از مدت کوتاهی دوام بیاورم. خوشبختانه در سال اولی که در انگلیس بودم توانستم در معامله بسیار خوب با چند نفر از کسانی که در امارات متحده خلیج