برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۳۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۲)
– ۱۰ –

او رسیده بود یک سئوال خیلی پرتی از او کرده بود که مثلاً شما مقیم نمیدانم اطریش هستید یا مقیم کجا هستید در صورتیکه میدانست او در سوئیس دارد زندگی میکند. ولی یک سئوال خیلی پرتی از او کرده بودو کاملاً به او فهمانده بود که با او کاری ندارد.

بعد البته جریان ۱۵ خرداد که شد خوب خیلی شایع شد که این در آن دخیل بوده. خودش فرداش از طریق آقاخان بختیار یک نامه‌ای به شاه نوشت که من در عراق که بودم بخاطر این بود که رفته بودم قبر پدرم را ببینم، نمیدانم کی را ببینم در نجف یا در کربلا، ولی البته شایع بود و این سالهای اخیر هم باز بیشتر شده بود که نه هیچ اینطور نبود واقعاً این دنبال دسیسه و توطئه بوده برای ۱۵ خرداد.

بعد از آن البته در سوئیس بود و منهم چون در آن موقع وزیر اقتصاد شده بودم او را چه پیش از جریان ۱۵ خرداد و چه پس از آن هر وقت که سوئیس میرفتم به او تلفن میکردم و با او شام میخوردم.

س – شما واهمه‌ای نداشتید؟

ج – من اصلاً واهمه‌ای نداشتم برای اینکه هیچ حالیم نبود چون هیچ منظوری نداشتم و هیچوقت هم کسی مزاحم من نشد که از من سئوالی بکند، مثل اینکه برایشان خیلی طبیعی بود، نمیدانم. البته دفعه‌ی اولی که رفتم شام خوردم بعد همین دکتر اعتبار و خانمش هم برای شام آنجا بودند آنها خیلی تعجب کردند که من قبول کردم و برای شام رفتم پهلویشان. بعداً بمن گفتند و من خیلی تعجب کردم که چرا اینها خیلی تعجب میکنند.

س – من ارتباط بین دکتر اعتبار و بختیار را متوجه نشدم. اینها با هم همکاری داشتند آن زمان یا اینکه جداگانه هرکدام میخواستند نخست‌وزیر بشوند؟

ج – اعتبار و بختیار با هم از راه علوی‌کیا دوست شده بودند. چون علوی‌کیا و اعتبار سالها بود که همدیگر را می‌شناختند و دوره داشتند و از این چیزها. و بعد هم اعتبار شد وزیر بازرگانی ناموفق اقبال دیگر و وزیر پست و تلگراف شریف امامی. برای این کنفرانس‌های هم بستگی آفریقایی و آسیایی هم که یکنفر باید بعنوان رئیس هیئت میآمد بختیار بفکر اعتبار افتاد و خیلی هم خوب بود و خیلی قشنگ کارش را انجام داد، بسیار خوب و هیچ