برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۳۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۲)
– ۱۴ –

پیراهنها، مال فلان دوره بود. و اینها گفتند که این از اسرار متور آنسن ما بوده و هیچکس از جمله تمام نقادهای هنری اسرائیل مطلقا متوجه این موضوع نشده بودند و خیلی با موفقیت توانسته بودند این پیس را در صحنه بیاورند و نشان بدهند بدون اینکه کسی صحبتی بکند واین اولین بار و تنها باری بود که کسی این نکته را فهمیده بود. میخواهم به شما بگویم که یک آدمی بود که اینطوری میشد با او بحث کرد. یا وقتی که در محیط مثلاً بسیار آنتلکتوئل پاریس این سفیر بود خوب بهترین آنتلکتوئل‌ها مفسرهای سیاسی شهر افتخار میکردند که دوست این آدم باشند و خودشان را هم‌طراز او بدانند. آدمهائی مثل آندره فونتن لوموند و غیره. بنابراین خوب آدم خیلی درخشانی بود.

از نقطه نظر مسائل اطلاعاتی بنابراین هیچ ایرادی نداشت. از نظر مسائل امنیتی این حرف صحیح است برای اینکه اصولاً پاکروان آدم مدیری نبود که قدرت رهبری داشته باشد نبود. آدمی بود که اگر کسی میتوانست بفهمدش میتوانست خیلی دوستش داشته باشد و خیلی‌ها هم بودند که دوستش داشتند اما مدیریتش صفر بود. حالا این در سطح ایران که باید یک کارهائی کرد که او اصلاً حاضر نبود و خوب کاری هم میکرد بگذاریم بکنار ولی در سطح هیچ کشوری شما نمیتوانید یک آدمی را که نظم و ترتیب توی کارهایش نیست و نمیتواند قدرت مدیریت قوی داشته باشد سر چنین کاری بگذارید.

س – خوب حالا برگردیم به شما که در شرکت ملی نفت شروع به کار کردید.

ج – در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ شروع به کار در شرکت ملی نفت کردم.

س – رئیس شرکت در آن موقع آقای ...

ج – انتظام بود. رئیس آن آقای انتظام بود. من در یکی از سازمانهای شرکت نفت کار میکردم بنام سازمان امور غیرصنعتی که این سازمان را طبق قراردادی که میان ایران و کنسرسیوم بسته بودند برای تمام سرویسهای غیرنفتی بود که میبایست در حوزه‌ی قرارداد شرکت نفت بدهد و این کارها در دست ایرانیان بود. در حالی که قبلاً دست انگلو ایرانیان باصطلاح میبود. یعنی این عبارت بود از هر کاری که جنبه‌ی اکتشاف و بهره‌برداری مستقیم نداشته باشد، مثل خانه‌‎سازی، راهسازی، کارآموزی کارگران ورزیده و مهندسین و غیره