برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۴۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۲)
– ۱۹ –

میگفت خاک بازی میکنید خیلی اعتقاد به اصلاحات ارضی داشتم و به هر نوعش موافق بودم. اینست که مثل خیلیها، فقط هم من نبودم، با تحسین و علاقه به کارهای شاه و نطق‌های ارسنجانی گوش میکردیم.

بعد از آن هم شش بهمن پیش آمد که میبایست مثلاً رفراندوم باشد و واقعاً یکی از روزهای فراموش‌نشدنی زندگی من است چون خوب خاطرم هست که طبق معمول سوار ماشینم شدم و به شرکت نفت رفتم که راه خیلی دوری هم نبود و توی خیابان با چادرهائی که گذاشته بودند روبرو شدم و عده‌ای صفهای درازی که ساعت هشت و بیست دقیقه صبح کنار این چادرها بوجود آمده. اولاً برایم علامت سئوال بود بعد متوجه شدم که برای رفراندوم است. وقتی هم به شرکت نفت رفتم آن پائین صندوق گذاشته بودند ولی یک باران خیلی کمی میآمد من خیس شده بودم رفتم به دفتر خودم در طبقه‌ی دوازده که بارانی و غیره را بگذارم و بعد هم بیآیم واقعاً رأی بدهم اما هنوز اینکار را نکرده بودم و هیچوقت از خاطرم نمیرود که یکی از دوستان بسیار عزیز و محترم من که متأسفانه یکسال بعدش مرد بنام مهندس محمد ابراهیمی که رئیس قبلی سازمان نقشه‌برداری کشور بود و آن را بوجود آورده بود و بعد هم در آن موقع در شرکت نفت در همان قسمت با من کار میکرد و ما با هم خیلی دوست بودیم و این یکدفعه آمد به اتاق من و این آدم بسیار متواضع و درویش به من گفت که تو رأی دادی؟ گفتم نه من چون خیس بودم فکر کردم اول بیایم خودم را یک کمی آماده بکنم و بعد بروم. گفت بسیار کار بدی کردی این از آن روزهائی است که آدم هیچ بهانه‌ای برای رأی ندادن نباید بیاورد. و من بقدری برای این آدم، که خیلی درویش بود و فوق‌العاده هم مودب و هیچوقت هم حرفهای خیلی همچین گنده نمیزد و واقعاً از خودم خجالت کشیدم و دیدم که او دارد درست میگوید و به او هم گفتم که هم از او تشکر کردم وهم معذرت‌خواهی و رفتم پائین رای‌ام را دادم. ولی میخواهم به شما بگویم که یک چنین روحیه‌ای در مردم آنروز ایجاد شده بود. غروب همانروز من رفته بودم به این موسسه‌ی فرانکلین برای اینکه پس از چاپ آن ترجمه اولم دنبال ترجمه‌ی کتاب دومم بودم و آنجا با نجف دریابندری که از توده‌ای‌های سابق بود و نویسنده و مترجم و از مدیران فرانکلین برخورد کردم و با هم