برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۴۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۲)
– ۲۰ –

راجع به وضع روز رفراندوم و غیره صحبت میکردیم. او بمن گفت که من طبق دستور رئیس حزبم رفتار میکنم. گفتم رئیس حزبت کیست؟ گفت خود شاه. گفتم چرا؟ گفت برای اینکه وقتی ما در حزب توده بودیم روسایمان بهیچوجه جرأت نمی‌کردند این حرفهائی که این میزند و این کارهائی که عملاً میخواهد انجام بدهد انجام بدهد و در نتیجه منهم امروز رفتم رای‌ام را دادم و من الان طرفدار این آدم هستم. میخواهم به شما بگویم که یک چنین روحیه‌ای وجود داشت و واقعاً اوج افتخار شاه برای من آن ماههای پیش از شش بهمن بود و نان این را تا یکی دو سال بعد از آن هم خورد. ولی خوب مثل یک تراژدی یونانی که باید آخرش همه خراب ختم بشود، همه چیز باید در هم بریزد شاه هم با دست خودش ترتیب خراب کردن تمام این پیروزی‌ها و موفقیت‌هائی که بمقدار هنگفت روی آن زحمت کشیده بود و دیگران زحمت کشیده بودند همه اینها را از بین برد.

ولی بهرحال این حالتی بود که در آنموقع داشتم و خوب میرفتم و رای‌ام را هم میدادم. با یک چنین حالتی آخر ماه بهمن بود که من پس از انجام وظیفه روزانه‌ام در اتاق بازرگانی بمنزل برگشته بودم و یکی از دوستانهم بمن زنگ زد و گفت که دولت استعفاء داده است. گفتم برای چه استعفاء داده است؟ گفت برای اینکه چند تا از وزرا را میخواهند...

س – دولت علم؟

ج – بله دولت علم. گفت چند تا از وزرا را میخواهند عوض بکنند، و من مثل هر آدم دیگری گفتم میخواهند عوض بکنند که چه اتفاقی بیافتد، اینکه برداشتند یکی هم شبیه همان دو مرتبه میگذارند سرکار. این اداها را اینها برای چه در میآورند؟ البته هیچ وارد نبودم که جنگ و دعوای داخلشان چه بود. گفت که آره ولی بهرحال یک همچین چیزی هست. گفتم خوب حالا چه کسانی را میخواهند عوض بکنند؟ اسم وزیر بازرگانی و وزیر منابع وقت که یکیشان غلامحسین جهانشاهی بود وزیر بازرگانی و دیگری طاهر ضیائی وزیر صنایع را برد و گفت اینها به تحقیق عوض خواهند شد ولی چند نفر دیگر هم اسمشان در میان است. منهم با آن تفسیری که برای او کرده بودم که معنی این اداها را نمی فهمم رفتم که بخوابم. در این موقع که در حال خواب و بیداری بودم تلفن زنگ زد.