برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۵۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۳)
– ۳ –

اما در آن شرایط ما نمیتوانستیم این کار را بکنیم، اینها همش بهم مربوط میشد. و این را اینها کاملاً حس کرده بودند این برخورد خیلی زیاد و این نیاز به اینکه اینها یکی بشوند. مثلاً فرض بکنید وزیر صنایع میگفت که این صنایع باید حمایت بشود ولی مقررات صادرات و واردات و حمایت را باید وزارت بازرگانی میکرد. وزارت بازرگانی اگر موافق نبود حمایت نمیکرد. یا بفرض این هم که موافق بود هیچ نوع سازمانی وجود نداشت که در داخلش اینها بتوانند دو جنبه‌ی همان موضوع را حس کنند که یکطرفش سیاست بازرگانی و یکطرفش سیاست رشد صنعتی. حالا به این صورتی که من دارم میگویم این‌ها تجزیه و تحلیل نمیکردند ولی در عمل همین‌ها را حس میکردند.

س – اینها کی هستند؟ یعنی آقای علم این را ...

ج – کسانی که مسئول بودند. حالا بانک مرکزی، سازمان برنامه، دولت در هر جا که این را کاملاً حس کرده بودند. این قسمت اولش بود که فکر میکردند که این برخوردها لازمه‌اش اینست که اینها اگر یکی بشود این برخوردها نخواهد بود و شاید بشود بهتر کار کرد.

س – شخص بخصوصی نبود؟

ج – شخص بخصوصی نبود باحتمال بسیار قول آدمهائی که جنبه‌ی حرفه‌ای بیشتری داشتند مثل مقامهای سازمان برنامه یا بانک مرکزی شاید خیلی بیشتر متوجه این موضوع شده بودند ولی خود علم و وزیر دارائی و غیره هم فهمیده بودند که اینطوری اینکار پیش نمیرود. و بخصوص که خوب پیش از آنهم سابقه بوده که این دو وزارتخانه یکی بودند و از هم جدا شدند و غیره اینستکه بی سابقه هم نبود کار. اینست که بفکر افتاده بودند که باید یکی بشوند. ولی چرا این دو نفر را برکنار کردند؟ این دو نفر هر دو یک آدمهای سبک‌مغز و بی‌کفایتی هستند. من این حرف را البته هیچوقت به این صورت نزدم ولی در این مورد بخصوص باید نوع قضاوت خودم را درباره‌ی این دو نفر بگویم. درباره‌ی جهانشاهی روی سبک مغزی و اصلاً کوچکیش هیچ تردیدی ندارم ولی بیشتر از این هیچ حرف دیگری ندارم که بزنم اما در مورد طاهر ضیائی باید بگویم که متأسفانه نه فقط بنظر من آدم احمقی بود و هست بلکه آدم فاسد و دزدی است و هیج شایستگی اینکه یک چنین مقامی را داشته