برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۶۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۳)
– ۱۱ –

خوب میشناختم. برعکس مثلاً تهرانی را آنوقت‌ها دیده بودم و میدانستم این آدمی است که برای مقررات صادرات و واردات اگر من فکر خودم را به او بدهم این میتواند برای من یک بازتاب خوبی داشته باشد و بیاید به من بگوید که حالا او چه فکر میکند. بنابراین او باید برود توی یکنوع کار اجرائی. یا دکتر مولوی را مصمم بودم که باید بگذارمش در شرکت معاملات خارجی وقتی که آبها از آسیاب افتاد و شروع به کار کردم. برای اینکه توی وزارت بازرگانی سابقه داشت و یک مدتی معاون بود و با تمام این اشخاص آشنا بود و در آن شرایط معاملات خارجی آن آدمهائی را هم که میخواستم عوض بکنم توی آنها از همه بهتر همین بود. بنابراین از بعضی از آنها در آینده بعنوان مشاور میخواستم استفاده بکنم و از یکی دو تای آنها هم برای کارهای اجرائی. ولی کسانی را که مستقیم میخواستم بیاورم سر کار عبارت بودند از دکتر احمد ضیائی و دکتر غلامرضا کیانپور که یکی از اینها را برای بازرگانی در نظر گرفته بودم ضیائی و دیگری را، کیانپور، برای کارهای اداری و گمرک. در وزارت صنایع سابق که دو معاون داشت دکتر امیر علی شیبانی و دکتر ذهبی تصمیم گرفتم که هیچگونه تغییری ندهیم چون آشنائی زیادی به کادر وزارت صنایع نداشتم و بهیچوجه نمیدانستم که چگونه باید با آنها روبرو بشوم در حالیکه در قسمت وزارت بازرگانی تماسهای سالیان دراز و بخصوص تماس اتاق بازرگانی من طوری بود که خود متوجه بودم که احیاناً چه کسانی را میباید عوض کرد. البته مسئله‌ی دیگرهم تجدید سازمان در شرکتهای وابسته به وزارت اقتصاد بود که آن هم برایش برنامه‌هائی داشتم و تصمیم گرفتم که به چه نحوی تدریجاً این را اجرا بکنم و آدمهای جدید را سرکار بیاورم.

س – شما این دو نفر را از کجا می‌شناختید؟ کار کرده بودید؟

ج – ضیائی را از روزهای پاریس می‌شناختم و از دوستان بسیار عزیز من بود و وقتی که در اتاق بازرگانی شروع به کار کردم پس از مدتی از من خواستند که کارهای اتاق بازرگانی بین‌المللی هم که دکتر لک راه انداخته بود آن را هم انجام بدهم و یکمرتبه برای دو ساعت حجم کار زیاد شده بود و نمیرسیدم واقعاً. به آنها هم گفتم که این امکان ندارد که من بتوانم هم در عرض دو ساعت کارهای اتاق بازرگانی را بکنم و هم کارهای اتاق بازرگانی بین