را نمیکردیم که چنین حمایتی را داشته باشیم. اینها را نمیدانستند یا اگر میدانستند به آن توجه نمیکردند. و صرفاً اعتقادشان به آن تئوریهای محض بود. در حالیکه من معتقد بودم ما بعنوان مردان عمل که میبایست حتماً تئوری را خوب بلد باشیم میبایست به جنبههای روانی کار توجه بکنیم و ترتیبی بدهیم که مردمان فعال کشورمان بسیج بشوند و آنوقت نتیجه از اینها بگیریم و تدریجاً بتوانیم عوامل نو و تازه برای بهرهوری بیشتر، بازده بیشتر، ایجاد رقابت و غیره در میان بیاید. و بنابراین اگر چه امروز با گذشت بیش از بیست سال صحبت میکنم ولی به شما اطمینان میدهم که تصمیم گرفتم در نهایت صداقت حرفم را بزنم و در این مورد بدون اینکه بخواهم جنبه ادعا به کار خودم بدهم باید بگویم کاملاً روشن میدانستم که به چه صورت باید این بخش خصوصی کشور را تکان داد و چگونه در آینده میبایست مقداری وزنه و برای تعادل در فعالیت این بخش ایجاد کرد. و چگونه تدریجاً میباید اقتصاد را آزادتر کرد و رقابت بیشتری برایش بوجود آورد. ولی بهرحال در مرحله اول این تکان شدید حمایتی بخش خصوصی در ضمن حذف ممنوعیتهای بیمورد لازم بود و این اشارهای که به ممنوعیتهای بیمورد کردم بصورت دیگری هم خودنمائی کرد و آن هم این بود که چند سال پیش از آن متوجه شده بودم که ژاپنیها از ایران کالائی نمیخرند ولی کالاهای ژاپنی به مقدار زیاد به بازار ایران میآید. هرچند هم با ژاپنیها مذاکره کرده بودند نتیجهای نگرفته بودند آنچنانکه از ما خیلی نیرومندتر هم هماکنون با ژاپنیها مذاکره میکنند و آنچنان نتیجهای نمیگیرند. تنها چیزی که به عقلشان رسیده بود این بود که بیایند و عوارض مخصوصی برای واردات از ژاپن وضع بکنند. و اگر اشتباه نکنم چیزی شبیه پنج درصد از هرکسی که از ژاپن جنس میخواست وارد بکند میگرفتند. من از دور با این سیاست آشنا بودم و این کار را بسیار احمقانه میدانستم. چرا که معنای کار ما این بود که مثلاً چینی ارزان ژاپنی که بابتش ما ارز کمتری صرف میکردیم نخریم، یا اگر هم وارد میشود عوارض از آن بگیریم، و به اندازه آن عوارض حمایت بدهیم به رقیبان ژاپن
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۷۹
این برگ همسنجی شدهاست.
عالیخانی (۴)
– ۱۵ –