برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۹۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۶)
– ۳ –

در مسجد، طرز فکر محافظه‌کارانه و غیره در میان آنها همچنان وجود داشت.

س – حالا این مخالفتی که شما میگوئید میشد توسط بازرگانان هم بازاری هم خیابانی بوده یا اینکه ...

ج – بله، و در واقع مخالفت واردکننده‌ها بود.

س – بله.

ج – که مقداری کار خودشان را در خطر میدیدند. البته تدریجاً هم ناچار شدند که تغییر فکر بدهند و خودشان را با روزگار نو تطبیق بدهند. بهرحال چیزی را که میگفتم این بود که این خبرچینی‌ها و این اطلاعیه‌ها که مرتب به عرض شاه میرسید و رونوشتش را هم علم دریافت میکرد، سبب شد که اعلیحضرت دستور بدهند که در مورد ترتیب تدوین مقررات صادرات و واردات ۱۳۴۲ دو نفر بازرسی بکنند و گزارش را به عرض ایشان برسانند. یکی از اینها آقای هوشنگ سمیعی وزیر وقت پست و تلگراف بود و دیگری آقای شعاعی که مرد بسیار محترم و خوشنامی بود و مدتها کفیل وزارت دارائی بود. و این دو نفر هم آزادانه هر نوع مدرکی را که خواستند در اختیارشان گذاشتم و با هرکسی خواستند مصاحبه کردند و سپس گزارش‌شان را که من هیچوقت نخواندم بعرض شاه و به اطلاع علم رساندند و نتیجه‌اش طبیعی است این بود که هیچ نوع اتفاقی غیرعادی رخ نداده. ولی برای من جالب بود که متوجه شدم در سیستم سیاسی–اداری ایران قضاوت در مورد اشخاص به چه صورت انجام میپذیرد و اطلاعات به چه صورت گردآوری میشود و چگونه نتیجه‌گیری میکنند. چون هم اطلاعات اینها غلط بود و همچنین نحوه بازرسی اینها. هیچکدامش سر و ته درستی نداشت. من البته تدریجاً با این نوع مسائل روبرو شدم و برای من تعارض و تفاوت بسیار زیادی با نحوه کارم در شرکت نفت که بر اساس اصول نوین اداری بود تفاوت داشت. بعنوان نمونه همان هفته‌های اولی که سر کار آمده بودم یک روز آقای هیراد که رئیس دفتر مخصوص شاهنشاه بود به من زنگ زد که "در اینجا یک گزارشی هست و اعلیحضرت امر کردند که شما بیائید به دفتر من و در همین جا این گزارش را بخوانید، قابل فرستادن به