خدمت حقیقی وی را در ادوار اولیهٔ محاصرهٔ تبریز فراموش میکنند». میخواهم بپرسم که آیا شما واقعاً معتقد ببعضی از سیئاتی که به ستارخان در آن مکتوب نسبت داده شد هستید؟
ج- اینجانب آن مکتوب را در ذیل کتاب «انقلاب ایران» دیدهام و متأسف هستم که در باب قهرمان شمارهٔ اول مشروطیت ایران چنان بیاناتی شده است. من همیشه نسبت بستارخان اعتقاد خوبی داشتهام و وقتی در قسمت وسطی و آخری مبارزات تبریز در آن شهر بودم مکرر باوی ملاقات داشتم و وی بسیار مؤدب بود و خوی پهلوانی داشت.
البته هر کسی بجز معصومین ممکنست جنبههای ضعف و نقیصه داشته باشد و او هم از بعضی ضعفهای بشری خالی نبود لکن در مملکت ما غالباً فراموش میکنند که خداوند برای حسنات و سیئات ترازو قرار داده و حتی حسنات را در حکم جبرانکنندهٔ سیئات شمرده است ولی بعضیها یک سیئه یا نقیصه را محوکنندهٔ هزار حسنه قرار داده و بناحق زبان بطعن میگشایند. بعضی استنادات اگر صحیح هم باشد جلو کشیدن و تکرار آن خارج از انصاف و عدالت و روا نیست علاوه براین من شاهد بعضی از آن استنادات که به ستارخان داده شده نبودهام و بلکه بسیار بعید و حتی خلاف واقع میدانم مانند آنچه در آن مکتوب گفته شده که در اطاق پذیرائی ستارخان یازده پیانوی دزدیدهشده وجود داشت. من خود در اطاق پذیرائی او بارها بودهام و چنان چیزی ندیدهام و اصلا شایسته نمیدانم شرافت شخصی که صفات و خصائل قهرمانانهٔ او مایهٔ افتخار ایران بود طعنی بشود حتی ولو آنکه بعضی خطاهای شخصی داشته بوده باشد. من نمیدانم چرا نویسندهٔ مکتوب مرا بشهادت طلبیده است. من گاهی از روی صفا و حقیقت و وظیفهٔ وجدانی بعضی اعمال برخی از مجاهدین را انتقاد نموده و آنها را ملامت