و غالباً عاقبت منتهی به جنگ خارجی میشود و نیز استبداد طبعاً بتدریج شدت مییابد و روز افزون میشود و عاقبت بجایی میرسد که مستبد هیچ عقیده غیری را تحمل نمیکند و اجازه نمیدهد و خود را دانای مطلق میشمارد و بحرف احدی گوش نمیدهد و این حالت باعث ترویج تملق و افراط در تملق و مدیحهگوئی و تسلیم مطلق اشخاص است بدرجاتی که در ملتهای ضعیفالاراده منتهی بزوال مطلق حیثیت انسانی میگردد.
چنانکه گفته شد اینها که ذکر شد صفات و عوارض مشترک استبداد است و دانستنی است که یکی از دانایان مشرقزمین که از نوابغ بود باسم سیدعبدالرحمن کواکبی در حدود شصت سال پیش کتابی بسیار محققانه در باب خواص استبداد باسم «طبایعالاستبداد» نوشته که بسیار خواندنی است اگر چه بعضی از صفاتی که ذکر شد در آن کتاب کاملاً شرح داده نشده است.
این را هم باید در ختم این مبحث بگویم که این قسمتهای اخیر تا حدی فلسفی راجع باصول حکومت در بین اجتماعات بشر جنبه عمومی دارد و من در بیان این نکات عمومی نظری به مملکت خودمان ندارم.
بعضی از آقایان از من خواستند که داستان آخرین روز خودم را در مجلس اول بیان کنم. چون بنده برای خودم سهم قابلی در جریان مشروطیت قائل نیستم میل ندارم یک حرف هم راجع بخودم در ضمن این شرح تاریخ اوایل مشروطیت داخل کنم لکن محض بیان حقیقت در مقابل اشتباهات این تقاضا را اجابت نمودم.
ذکر سرگذشت شخصی من در آنروز اگرچه قابل توجه خاصی نیست شاید از آن جهت بیفایده نباشد که بعضی اشخاص مانند مرحوم کسروی و دولتآبادی آنرا مخالف حقیقت حکایت و روایت کردهاند و چون