برگه:Khatabeh-Taghizadeh.pdf/۷۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۶
خطابهٔ سوم
 

باریکی باز می‌شد به خانه مقابل در همان کوچه که مال مرحوم میرزاعلیخان روحانی بود (که گویا دو سه سال قبل وفات یافت) رفته آنجا در اطاق کوچک تاریکی ماندیم و درصدد یافتن محلی که آنجا برویم بودیم بعضی از همراهان صلاح می‌دیدند که بنحوی خود را به حضرت عبدالعظیم برسانیم در این بین بخاطر رسید که اگر بتوانیم راهی برای رفتن بیکی از سفارت‌خانه‌های خارجی پیدا کنیم ولی چون شخصا احدی از خارجی‌ها را نمی‌شناختم بنابر آن گذاشتیم که کاغذی بیک سفارت‌خانه لاعلی‌التعیین بطور مبهم بنویسیم و آن کاغذ را باردشیر جی زردشتی یا میرزا یانس ارمنی برسانیم که او بسفارتی برساند. رساندن این نامه را میرزا علی محمدخان بعهده گرفت و رفت ولی آنچه منتظر شدیم او برنگشت تا پاسی از غروب گذشت و ما تقریباً مأیوس شدیم و دست و پای خود را جمع کرده عازم رفتن به حضرت عبدالعظیم شدیم که بناگهان در خانه بشدت تمام زده شد و وقتی که در باز شد میرزا علی محمد خان بود که با یک درشکه کرایه‌ای و با نهایت عجله و هول بی‌اندازه مرا صدا کرده گفت هرچه زودتر بیائید که قزاق از طرف دیگر می‌آید و من و خلخالی و دهخدا و باصرار او برادرش نیز سوار شدیم و میرزا علی محمد خان پهلوی درشکه‌چی نشست و از طرف پشت به خیابان عین‌الدوله (خیابان ایران فعلی) و خیابان دوشان‌تپه (خیابان ژاله فعلی) و کوچه مریضخانه امریکائی و از بالای آنجا بطرف سفارت انگلیس رفتیم و با درشکه وارد آنجا شدیم و سربازان قراول دم در سفارت چون بغارت مجلس و خانه ظل‌السلطان (عمارت فعلی وزارت فرهنگ) رفته و به سربازان غارتگر دیگر دولتی ملحق شده و مقداری اسباب و دوسیه‌های مجلس را آورده بودند آتاشه نظامی انگلیس متغیر شده آنها را جواب گفته و بیرون کرده بود و مراسله‌ای بوزارت جنگ نوشته بود که یکدسته سرباز دیگر