برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۰۲۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

شرح بعضی از لغات

آرنگ – رنگ، لون.

آماج – نشانهٔ تیر.

اخرس – گنگ.

اکدش – محبوب، دو تخمه که مادر از جنسی و پدر از جنسی باشد.

انباردن – انباشتن.

انبوئیدن – بوئیدن.

بَرتاس – پوستین.

برگ – توشه، سامان و سرانجام، قصد و عزم، ورق.

برگستوان – پوشش شخص و اسب در جنگ.

بَلعام – نام مردی از عباد زمان موسی.

بوّاب – دربان.

بوتیمار – نام مرغیست که او را «غمخورک» نیز گویند و او پیوسته در کنار آب نشسته و از غم آنکه مبادا آب کم شود با تشنگی آب نخورد. (برهان)

بهار – گلیست زرد که آن را گاوچشم نیز گویند.

پایاب – تاب و طاقت.

تا – مخفف تار که بر سازها بندند.

تبرزد – قند، نبات.

تنک – نازک.

تیاقت – آرزومندی.

تیرامان – تیری که پادشاه بعلامت امان باشخاص میداده و نام پادشاه بر آن نقش بوده است.

جلاب – شربت گلاب.

جماش – شوخ، فریبنده، دلبر.

جمام – آسایش مرکوب پس از ماندگی.

چشم‌آویز – چیزی باشد سیاه و شبکه‌دار که از موی دم اسب بافند و زنان آنرا مانند نقاب از پیش چشم آویزند.

چفته – خمیده.

چگل – نام شهری از ترکستان که مردم آنجا بزیبائی و خوبروئی معروفند.

حبر – سیاهی دوات، مرکب.

حرّاق – آتش‌گیره از جامه کهنه و کرباس.

حِلّ – حلال، حلال بودن، و کلمهٔ «بحل» در فارسی بمعنی «آزاد» و «بری» استعمال میشود بقیاس «بخرد» بمعنی خردمند و «بکار» بمعنی لازم.

خورا – سزاوار، لایق.

خوشیدن – خشکیدن.

خیش – افزار زراعت، نوعی از بافه کتان، و خاربندی که در تابستان در گرمسیرها بر در اطاق آویزند و دمبدم بر آن آب