برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۰۵۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

قصاید فارسی

  شکر و سپاس و منت و عزت خدایرا پروردگار خلق و خداوند کبریا  
  دادار غیب دان و نگهدار آسمان رزّاق بنده پرور و خلاق رهنما  
  اقرار میکند دو جهان بر یگانگیش یکتا و پشت عالمیان بر درش دوتا  
  گوهر ز سنگ خاره کند لؤلؤ از صدف فرزند آدم از گِل و برگ گل از گیا  
  سبحان من یمیت و یحیی و لااله الاّ هوالّذی خلق الارض والسما  
  باری ز سنگ چشمهٔ آب آورد پدید باری از آب چشمه کند سنگ در شتا[۱]  
  گاهی بصنع ماشطه بر روی خوبِ روز گلگونهٔ شفق کند و سرمهٔ دجا  
  دریای لطف اوست و گرنه سحاب کیست تا بر زمین مشرق و مغرب کند سخا؟  
  اَنشاتَنا بلطفکَ یا صانع الوجود فَاغفرلنا بفضلک یا سامع الدّعا  
  ارباب شوق در طلبت بی‌دلند و هوش اصحاب فهم در صفتت بی‌سرند و پا  
  شبهای دوستان ترا اَنعم‌الصباح وان شب که بیتو روز کنند اظلم‌المسا  
  یاد تو روح پرور و وصف تو دلفریب نام تو غمزدای و کلام تو دلربا  
  بی سکه قبول تو ضرب عمل دغل بی خاتم رضای تو سعی امل هبا  
  جایی که تیغ قهر برآرد مهابتت ویران کند بسیل عرم جنت سبا  
  شاهان بر آستان جلالت نهاده سر گردنکشان مطاوع و کیخسروان گدا  
  گر جمله را عذاب کنی یا عطا دهی کس را مجال آن نه که آن چون و این چرا  
  در کمترینِ صنع تو مدهوش مانده‌ایم ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا[۲]؟  

  1. در نسخهٔ چاپی: ذرّه سا.
  2. این بیت تنها در یک نسخه معتبرست.