برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۰۵۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۹ —

  چه هوائیست که خلدش بتحسر بنشست؟ چه زمینیست که چرخش بتولّا برخاست[۱]؟  
  طارم اخضر از عکس چمن حمرا گشت بسکه از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست ✽  
  موسم نغمهٔ چنگست که در بزم صبوح بلبلانرا ز چمن ناله و غوغا برخاست ✽  
  بوی آلودگی از خرقهٔ صوفی آمد سوز دیوانگی از سینهٔ دانا برخاست ✽  
  از زمین نالهٔ عشاق بگردون بر شد وز ثری نعرهٔ مستان بثریا برخاست  
  عارف امروز بذوقی برِ شاهد بنشست که دل زاهد از اندیشهٔ فردا برخاست  
  هر دلی را هوس روی گلی در سر شد که نه این مشغله از بلبل تنها برخاست  
  گوئیا پردهٔ معشوق برافتاد از پیش[۲] قلم عافیت از عاشق شیدا برخاست  
  هرکجا طلعت خورشید رخی سایه فکند بیدلی خسته کمر بسته چو جوزا برخاست  
  هرکجا سروقدی چهره چو یوسف بنمود عاشقی سوخته خرمن چو زلیخا برخاست  
  با رخش لاله ندانم بچه رونق بشکفت با قدش سرو ندانم بچه یارا برخاست  
  سر ببالین عدم بازنه ای نرگس مست که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست  
  بسخن گفتن او عقل ز هر دل برمید عاشق آن قد مستم که چه زیبا برخاست[۳]  
  روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست  
  ترک عشقش بُنه صبر چنان غارت کرد که حجاب از حرم راز معما برخاست  
  سعدیا تا کی ازین نامه سیه کردن؟ بس که قلم را بسر از دست تو سودا برخاست[۴]  

موعظه و نصیحت

  هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست هر آنکه در طلبش سعی میکند بادست  

  1. سه بیت بعد که بنشانهٔ ستاره ممتاز است در نسخ قدیم نیست.
  2. در نسخ چاپی: ورق خوبی معشوق ز هم برگردید.
  3. این بیت در نسخه‌های معتبر نیست.
  4. در نسخه‌های قدیم این اشعار در غزلیات ضبط شده.