این برگ همسنجی شدهاست.
— ۵۳ —
همیشه صاحب این منزل مبارک را | تَن درست و دل شاد باد و بخت جوان | |||||
دو چیز حاصل عمرست نام نیک و ثواب | وزین دو درگذری کل من علیها فان | |||||
ز خسروان مقدم چنین که میشنوم | وفای عهد نکردست با کس این دوران | |||||
سرای آخرت آباد کن بحسن عمل | که اعتماد بقا را نشاید این بنیان | |||||
بس اعتماد مکن بر دوام دولت و عمر | که دولتی دگرت در پیست جاویدان | |||||
زمین دنیا بُستان زرع آخرتست | چو دست میدهدت تخم دولتی بفشان | |||||
بده که با تو بماند جزای کردهٔ نیک | وگر چنین نکنی از تو بازماند هان | |||||
بپاش تخم عبادت حبیب من زان پیش | که در زمین وجودت نماند آب روان | |||||
حیات زنده غنیمت شمر که باقی عمر | چو برف بر سر کوهست روی در نقصان | |||||
ز مال و منصب دنیا جزین نمیماند | میان اهل مروت که «یاد باد فلان» | |||||
کلید گنج سعادت نصیحت سعدیست | اگر قبول کنی گوی بردی از میدان | |||||
بنوبتند ملوک اندرین سپنج سرای | خدای عزوجل راست ملک بیپایان |
در ستایش علاءالدین عطامک جوینی
صاحبدیوان
شکر بشکر نهم در دهان مژده دهان | اگر تو باز برآری حدیث من بدهان | |||||
بعید نیست که گر تو بعهد بازآیی | بعید وصل تو من خویشتن کنم قربان | |||||
تو آن نهٔ که چو غایب شوی ز دل بروی | تفاوتی نکند قرب دل ببعد مکان | |||||
قرار یک نفسم بیتو دست میندهد | هم احتمال جفا به که صبر بر هجران | |||||
محب صادق اگر صاحبش بتیر زند | محبتش نگذارد که بر کند پیکان | |||||
وصال دوست بجان گر میسرت گردد | بخر که دیر بدست اوفتد چنین ارزان |