این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
— ۱۱۶ —
دو دوست یکنفس از عمر برنیاسودند | که آسمان بسروقتشان دو اسبه نتاخت | |||||
چو دل بقهر بباید گسست و مهر برید | خنک تنی که دل اول نبست و مهر نباخت | |||||
جماعتی که بپرداختند از ما دل | دل از محبت[۱] ایشان نمیتوان پرداخت | |||||
بروی همنفسان برگ عیش ساخته بود | بر آنچه ساخته بودیم روزگار نساخت | |||||
نگشت سعدی از آنروز گرد صحبت خلق | که بیوفائی دوران آسمان بشناخت | |||||
گرت[۲] چو چنگ ببر درکشد زمانهٔ دون[۳] | بس اعتماد مکن کانگهت زند که نواخت |
۶– ق
ای یار ناگزیر که دل در هوای تست | جان نیز اگر قبول کنی هم برای تست | |||||
غوغای عارفان و تمنای عاشقان | حرص بهشت نیست که شوق لقای تست | |||||
گر تاج میدهی[۴] غرض ما قبول تو[۵] | ور تیغ میزنی طلب ما رضای تست | |||||
گر بنده مینوازی و گر بنده میکشی[۶] | زجر و نواخت هرچه کنی رای رای تست | |||||
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر | شادی بروزگار کسی کاشنای تست | |||||
هر جا که روی زندهدلی بر زمین تو | هر جا که دست غمزدهٔ بر دعای تست | |||||
تنها نه من بقید تو درماندهام اسیر | کز هر طرف شکستهدلی مبتلای تست | |||||
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند[۷] | قومی هوای عقبی و، ما را هوای تست | |||||
قوت روان شیفتگان التفات تو | آرام جان زندهدلان مرحبای تست | |||||
گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی[۸] | عذری که میرود بامید وفای تست | |||||
شاید که در حساب نیاید گناه ما | آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای تست | |||||
کس را بقای دایم و عهد مقیم نیست | جاوید پادشاهی و دایم بقای تست |