برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۱۸۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۱۳۵ —

۳۷ – ب

  بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم نفس را چون مار خط نهی[۱] پیرامن کشم  
  بس که بودم چون گل و نرگس دو روی و شوخ چشم باز یکچندی زبان در کام چونسوسن کشم  
  بس که دنیا را کمر بستم چو مور دانه کش مدتی چون موریانه روی در آهن کشم  
  روح پاکم چند باشم[۲] منزوی در کنج خاک حور عینم تا کی آخر بار اهریمن کشم  
  لاله در غنچه‌ست تا کی خار در پهلو نهم دوست در خانه‌ست تا کی رطل بر[۳] دشمن کشم  
  وه که گر با دوست دریابم زمان ماجرا خردهٔ[۴] دیگر حریفانرا غرامت من کشم  
  سعدی گردن کشم پیش سخن‌دانان ولیک جاودان این سر نخواهد ماند تا گردن کشم  

۳۸ – ب

  در میان صومعه سالوس پر دعوی منم خرقه‌پوش جو فروش خالی از معنی منم  
  بت‌پرست صورتی در خانهٔ مکر و حیل با منات و با سواع و لات و با عزی منم  
  میزنم لاف از رجولیت ز بیشرمی ولیک نفس خود را کرده فاجر چون زن چنگی منم  
  زیر این دلق کهن فرعون وقتم بیریا[۵] میکنم دعوی که بر طور غمش موسی منم  
  رفتم اندر میکده[۶] دیدم مقیمانش ولیک بت‌پرست اندر میان قوم استثنی منم  
  سعدیا از درد صافی همچو من شو همچو من زانکه با می مستحب حضرت مولی منم[۷]  

۳۹ – ط

  باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم بسکه خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم  
  ای که در دنیا نرفتی[۸] بر صراط مستقیم در قیامت بر صراطت جای تشویشست و بیم  

  1. اژدهای نفس خود را حلقه.
  2. باشد.
  3. در نسخ چاپی: با.
  4. با دوست میرانم زمانی ماجرا خوردهٔ.
  5. از ریا.
  6. بتکده.
  7. این غزل در نسخ بسیار قدیم معتبر نیست.
  8. ای که تا بودی نبودی.