برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۷۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۲۲۸ —

  چون طبیعت نبود قابل تدبیر حکیم قوّت ادویه و نالهٔ بیمار چه سود؟  
  قوت حافظه گر راست نیاید در فکر عمر اگر صرف شود در سر تکرار چه سود؟  
  عاشقی راست نیاید بتکبر سعدی چون سعادت نبود کوشش بسیار چه سود؟[۱]  

* * *

  هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود هر براهیم بدرگاه تو ادهم نشود  
  با یزیدی و جنیدش بیاید تجرید ترک و تجرید مشایخ بتو معلم نشود؟  
  آنچه در سر ضمایر بودش شیخ کبیر هر کسی در سر اسرار مفهم نشود  
  تا ز دنیا نکند ترک سلاطین جهان سالک راه و گزین همه عالم نشود  
  ترک دنیا نکنی نعمت عقبی طلبی؟ این دو عالم بتو یکجای مسلم نشود  
  گر خردمندی از اوباش جفائی بیند شادمان گردد و دیگر بسر غم نشود  
  سنگ بدگوهر اگر کاسهٔ زرین شکند قیمت سنگ نیفزاید و زو کم نشود  
  سعدیا گر بتو دردست بدرمان برسی هر که دردی نکشد لایق مرهم نشود[۲]  

۳ – قطعات

  کسی که او نظر مهر در زمانه کند چنان سزد که همه کار عاقلانه کند  
  هر آنچه خاطر موری ازو بیازارد اگرچه آب حیاتست ازان کرانه کند  
  قناعتست و مروت نشان آزادی نخست خانهٔ دل وقف این دوگانه کند  
  چو نیک و بد بسر آید جهان همان بهتر که زندگی همه بر طبع شادمانه کند  
  زبان ز گفتن و ناگفتنی نگه می‌دار که شمع، هستی خود در سر زبانه کند  
  درین سرای که اول ز آخرش عدمست بخلق خوش طلب عمر جاودانه کند  

  1. این غزل در نسخهٔ خطی معتبر دیده شد و سزاوارتر بود که از غزلهای اصلی بشمار آید.
  2. این غزل در یک نسخه است و دو بیت پیش از مقطع که بطور قطع از شیخ است در قطعات آمده ص ۱۷۳ (اختلاف مصراع آخر قطعه هم مورد توجه است).