برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۷۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۲۲۹ —

  زمانه را چو شناسی که چیست عادت او روا بود که کسی تکیه بر زمانه کند؟  
  بنقد خوش خور و خوش نوش و نام نیک اندوز که عاقل از پی یک نوش صد بهانه کند  
  مخور غمی که بفردا چگونه خواهد بود که چرخ عمر تو ضایع برین ترانه کند  
  اگر چه عالم خاکی نیرزد اندر راه برای تیر نظر عاقلی نشانه کند (؟)  
  ز گوشهٔ بجهان ناکوتر تر نبود (؟) که تا وظایف طاعات ازو دانه کند (؟)  
  کسی که صحبت سعدی طلب کند در دهر سعادت دو جهانی طلب چرا نه کند  
  اگر چه کار عمارت طریق دانش نیست علی الخصوص کسی کاندرین زمانه کند  
  بود هر آینه نزدیک عاقلان معذور کسی که از پی مسکن اساس خانه کند  
  که گرچه مرغ توکل کند بدانه و آب بدست خود ز برای خود آشیانه کند[۱]  

* * *

  جهان بگشتم و آفاق سربسر دیدم بمردمی که گر از مردمی اثر دیدم  
  مگر که مرد وفادار از جهان گم شد وفا ز مردم این عهد اگر دیدم  
  ز من مپرس که آخر چه دیدی از دوران هر آنچه دیدم این نکته مختصر دیدم  
  بدین صحیفهٔ مینا بخامهٔ خورشید نبشته یک سخن خوش بآب زر دیدم  
  که ای بدولت ده روز گشته مستظهر مباش غره که از تو بزرگتر دیدم  
  کسی که تاج زرش بود در صباح بسر[۲] نماز شام ورا خشت زیر سر دیدم  
  چو روزگار همی بگذرد رَو ای سعدی که زشت و خوب و بد و نیک در گذر دیدم[۳]  

* * *

  هر چیز کزان بتر نباشد از مصلحتی بدر نباشد  
  شرّی که بخیر باز گردد آن خیر بود که شر نباشد  

  1. این قطعه در یک نسخه دیده شد و تصحیح بعضی از ابیات آن ممکن نشد.
  2. در صبا بسرش» و تصحیح قیاسی است.
  3. این ابیات تنها در یک نسخه است.