شاید که بفرماید ادا کردن. و اگر از خزینهٔ مملکت بدهد روا باشد که ملک و دولت را بقیاس ظاهر گنج و لشکر محافظت میکند و اما بحقیقت دعای مسکینان.
۴۳– کاروانِ[۱] زده و کشتی شکسته و مردم زیان رسیده را تفقد حال بکمابیش بکند که اعظم مهماتست[۲].
۴۴– مستأجر بستان و ضامن مستغلات را که دخل بمشروط وفا نکرده باشد در استیفاء مضمون سخت نگیرد و بآخر معامله چیزی مسامحه کند و بار دیگر عملی از آن با منفعتتر ارزانی دارد تا منتفع گردد.
۴۵– هنرمندان را نکو دارد تا بیهنران راغب شوند و هنر بپرورند و فضل و ادب شایع گردد و مملکت را جمال بیفزاید.
۴۶– بندهٔ را که در عملی تقصیر کرده باشد و خدمتی بشرط بجای آورده چون مدتی مالش عزلت خورد دیگر بار عمل فرماید که جبر بطال[۳] از تخلیص زندانیان بثواب کمتر نیست.
۴۷- مردم سختیدیدهٔ محنت[۴] کشیده را خدمت فرماید که بجان در راستی بکوشند از بیم بینوائی[۵].
۴۸– لشکریان را نکو دارد و بانواع ملاطفت دل بدست آرد که دشمنان در دشمنی متفقند تا[۶] دوستان در دوستی مختلف نباشند.
۴۹– سپاهی که از صف کارزار از دشمن بگریزد بباید کشت که