برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۵۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
باب اوّل
— ۴۲ —

فرمود قاصد را بگرفتند و رسالت بخواندند نبشته بود که حسن ظنّ بزرگان بیش از فضیلت ماست و تشریف قبولی که فرمودند بنده را امکان اجابت[۱] نیست بحکم آنکه پرورده نعمت این[۲] خاندانست و باندک مایه تغیر[۳] با ولی نعمت بی‌وفائی نتوان کرد چنانکه گفته‌اند[۴]

  آنرا که بجای تُست هر دم کرمی عذرش بنه ار کند بعمری ستمی  

ملک را سیرت حق شناسی ازو پسند آمد و خلعت و نعمت بخشید و عذر خواست که خطا کردم ترا بی جرم و خطا آزردن[۵] گفت ای خداوند بنده درین حالت مر خداوند را خطا نمی‌بیند تقدیر خداوند تعالی بود که مرین بنده را مکروهی برسد پس بدست تو اولیتر که سوابق نعمت برین بنده داری و ایادی منت[۶] و حکما گفته‌اند

  گر گزندت رسد ز خلق مرنج که نه راحت رسد ز خلق نه رنج  
  از خدا دان خلاف دشمن و دوست کین[۷] دل هر دو در تصرف اوست  
  گر چه تیر از کمان همی گذرد از کماندار بیند اهل خرد  

حکایت

یکی از ملوک عرب شنیدم[۸] که متعلقان را همی گفت[۹] مرسوم فلانرا چندانکه هست مضاعف کنید که ملازم درگاهست و مترصد فرمان و دیگر خدمتگاران بلهو و لعب مشغول‌اند و در ادای خدمت متهاون


  1. اجابت آن.
  2. پرورده این.
  3. تغیر خاطر.
  4. (چنانکه گفته‌اند) در غالب نسخ نیست.
  5. بی گنه بیازردم.
  6. ص: نعمت.
  7. که.
  8. ص: عرب را شنیده‌ام.
  9. س: عرب متعلقان دیوان را فرمود که.