برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۰۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در فضیلت قناعت
— ۹۱ —

بخانه‌ای[۱] کردند و در بگل برآوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند در را گشادند قوی را دیدند مرده و ضعیف جان بسلامت برده مردم درین عجب ماندند حکیمی گفت خلاف این عجب بودی آن یکی بسیار خوار بوده است طاقت بینوائی نیاورد[۲] بسختی هلاک شد وین دگر خویشتن‌دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و بسلامت بماند[۳]

  چو کم خوردن طبیعت شد کسی را چو سختی پیشش آید سهل گیرد  
  وگر تن پرورست اندر فراخی چو تنگی بیند از سختی بمیرد[۴]  

حکایت

یکی از حکما پسر را نهی همیکرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند گفت ای پدر گرسنگی خلق[۵] را بکشد نشنیده‌ای که ظریفان گفته‌اند بسیری مردن به که گرسنگی بردن گفت اندازه نگهدار کلوا واَشربوا وَلا تُسرفوا

  نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندانکه از ضعف جانت بر آید  
  با آنکه در وجود طعامست عیش نفس رنج آورد طعام که بیش از قدر بود  
  گر گلشکر خوری بتکلف زیان کند ور نان خشک دیر خوری گلشکر بود  

رنجوری را گفتند دلت چه میخواهد گفت آنکه دلم چیزی نخواهد


  1. بخانه در کردند و.
  2. نداشت.
  3. سلامت بماند.
  4. در بعضی از نسخ:
      تنور شکم دمبدم تافتن مصیبت بود روز نایافتن  
  5. مردم.