برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۶۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

باب هفتم

در تأثیر تربیت


حکایت

یکی را از وزرا پسری کودن بود پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی میکن[۱] مگر که عاقل[۲] شود روزگاری[۳] تعلیم کردش و مؤثر نبود پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی باشد[۴] و مرا دیوانه کرد

  چون بود اصل گوهری قابل تربیت را درو اثر باشد[۵]  
  هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بد گهر باشد  
  سگ بدریای هفت گانه بشوی که چو تر شد پلید تر باشد  
  خر عیسی گرش بمکه برند چون بیاید هنوز خر باشد  

حکایت

حکیمی پسرانرا پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید[۶] و سیم و زر در سفر بر[۷] محل خطرست یا


  1. کن.
  2. مگر عاقل.
  3. مدتی.
  4. نمیشود.
  5. این بیت در حاشیه نسخه متن است و در بعضی از نسخه‌ها هم نیست.
  6. نشاید و جاه از دروازه بدر نرود.
  7. زر هم در.