برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۷۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در تأثیر تربیت
— ۱۵۷ —

فراهم نشستندی و لوح درست ناکرده در سر هم شکستندی

  استاد معلم چو بود بی[۱] آزار خرسک بازند کودکان در بازار  

بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم معلم اولین را دیدم که دل خوش کرده بودند و[۲] بجای خویش آورده انصاف برنجیدم و لاحول گفتم که ابلیس را معلم ملائکه دیگر چرا کردند پیر مردی ظریف جهاندیده[۳] گفت

  پادشاهی پسر بمکتب داد لوح سیمینش بر کنار نهاد  
  بر سر لوح او نبشته بزر جور استاد به ز[۴] مهر پدر  

حکایت

پارسا زاده‌ای را نعمت بی کران از ترکه عَمان[۵] بدست افتاد فسق و فجور آغاز کرد و مبذّری پیشه گرفت فی الجمله نماند از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد باری بنصیحتش گفتم ای فرزند دخل آب روانست و عیش آسیای گردان یعنی خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد[۶] که دخل معین دارد

  چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن که میگویند ملّاحان سرودی  
  اگر باران بکوهستان نبارد بسالی دجله گردد خشک رودی  

عقل و ادب پیش گیر و لهو و لعب بگذار که چون نعمت سپری شود سختی بری و پشیمانی خوری پسر از لذت نای و نوش این سخن در


  1. س: کم.
  2. ص: کرده و.
  3. بشنید و بخندید و.
  4. که.
  5. س: اعمام.
  6. فراوان مسلم کسی راست.