برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۲۸۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در تأثیر تربیت
— ۱۷۱ —

  گر بی هنر بمال کند کبر بر حکیم کون خرش شمار و[۱] گر گاو عنبرست  

گفتم مذمّت اینان روا مدار که خداوند کرمند گفت غلط گفتی که بنده درمند چه فایده چون ابر آذارند و نمی بارند و چشمه آفتابند و بر کس نمی تابند بر مرکب استطاعت سوارانند[۲] و نمی رانند قدمی بهر خدا ننهند و درمی بی من و اذی ندهند مالی بمشقت فراهم آرند و بخست نگه دارند و بحسرت بگذارند چنانکه حکیمان گویند سیم بخیل از خاک وقتی برآید که وی در خاک رود

  برنج و سعی کسی نعمتی بچنگ آرد دگر کس آید و بی سعی و رنج بر دارد  

گفتمش بر بخل خداوندان نعمت وقوف نیافته‌ای الا بعلت گدائی و گر نه هر که طمع یکسو نهد کریم و بخیلش یکی نماید مِحکّ داند که زر چیست و گدا داند که ممسک کیست گفتا بتجربت آن همی گویم که متعلقان بر در بردارند و غلیظان شدید برگمارند تا بار عزیزان ندهند و دست بر سینه صاحب تمیزان[۳] نهند و گویند کس اینجا در نیست و[۴] راست گفته باشند

  آنرا که عقل و همت و تدبیر و رای نیست خوش گفت پرده‌دار که کس در سرای نیست  

گفتم بعذر آنکه[۵] از دست متوقعان بجان آمده‌اند و از رقعه گدایان بفغان و محال عقلست اگر ریک بیابان دُر شود که چشم[۶] گدایان پُر شود


  1. ص: شمارد و، پا: شمارد.
  2. سوارند.
  3. و دست جفا بر سینه صالحان.
  4. و بحقیقت.
  5. بعد از آنکه.
  6. ریک بیابان در شود چشم.