برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۳۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

رساله در عقل و عشق[۱]

  سالک راه خدا پادشهٔ ملک سخن ای ز الفاظ[۲] تو آفاق پر از درّ یتیم  
  اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیر واضع عقلی و گیتی ز نظیر تو عقیم  
  پیش اشعار تو شعر دگرانرا چه محل؟ سحر بی‌وقع نماید بر اعجاز[۳] کلیم  
  بنده را از تو سؤالیست بتوجیه و سؤال نکند مردم پاکیزه‌سیر جز ز کریم  
  مرد را راه بحق عقل نماید یا عشق این در بسته تو بگشای که بابیست عظیم  
  گر چه این هر دو بیک شخص نیایند فرود در دماغ و دل بیدار تو بینند[۴] مقیم  
  عقل را فوق‌تر از عشق توان گفت بگو چون ترا روز و شب این هر دو حریفند و ندیم[۵]  
  پایه و منصب هریک بکرم باز نمای تا ز الفاظ خوشت تازه شود جان سقیم[۶]  
  باد آسوده و فارغ ز بد و نیک جهان خاطر آینه کردار تو چون نفس حکیم  

الجواب

قال رسول الله صلی الله علیه و سَلم اول ما خلق‌الله تعالی العقل. فقال له اَقبل فَاقبل ثم قال لَه اَدبَر فَاَدبَرَ قالَ وعزتی وجلالی ماخلقتُ خلقا اکرم علی مِنکَ بِکَ اخذُ وبِکَ اُعطی وبک اُثیب وبک اُعاقِبُ پس قیاس مولانا سعدالدین ادام‌الله عافیته و احسن عاقبته عین صوابست که


  1. در نسخهٔ قدیم: رسالةالنظریه.
  2. ای کز الفاظ.
  3. اسرار.
  4. هستند.
  5. این بیت تنها در یک نسخهٔ قدیم است بجای شعر پیش از آن که در این نسخه نیست.
  6. در نسخهٔ قدیم برخلاف سایر نسخه‌ها «سلیم» نوشته شده.