برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۳۱۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
باب هشتم
— ۲۰۲ —

  وقتیست خوش آنرا که بود ذکر تو مونس ور خود بود اندر شکم حوت چو یونس  

* * *

گر تیغ قهر برکشد بنی و ولی سر در کشد و گر غمزه لطف بجنباند بدان بنیکان در رساند

  گر بمحشر خطاب قهر کند انبیا را چه جای معذرتست  
  پرده از روی لطف گو بردار کاشقیا را امید مغفرتست  

* * *

هرکه بتادیب دنیا راه صواب نگیرد بتعذیب عقبی گرفتار آید ولَنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذابِ الاکبر

  پندست خطاب مهتران آنگه بند چون پند دهند و نشنوی بند نهند  

* * *

نیک بختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرند زان پیشتر که پسینیان بواقعه او مثل زنند دزدان دست کوته نکنند تا دستشان کوته کنند

  نرود مرغ سوی دانه فراز چون دگر مرغ بیند اندر بند  
  پند گیر از مصائب دگران تا نگیرند دیگران بتو پند  

* * *

آنرا که گوش ارادت گران آفریده‌اند چون کند که بشنود و آنرا که کمند سعادت کشان می برد چکند که نرود

  شب تاریک دوستان خدای می بتابد چو روز رخشنده