برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۳۲۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۱۱ —

۹ – گ: همگنان بخندیدند و ظرافتش بپسندیدند و سفره. ۱۰ – گ: کوفته میسازند گفت. ۸۰: ۲ – ه: هیچ از سخن متکلمان. ۱۳ – گ: زنی مازحه. ۸۱: ۵ – گ: نظر کرد مست سر. ۸۹: ۵ – ه: بعد از قطعه این قطعه نیز هست:

  گر آنچه میبرم از جور فاقه شرح دهم کسان تفقد حالم کنند یا نکنند  
  هم احتمال جفای زمانه اولیتر که احتمال سؤالم کنند یا نکنند  

۸۱: ۱۸ – گ . ه: گرسنگی مرد را میکشد گفت اندازه. ۱۸ – ه: ورخشک نان بوقت خوری. ۹۳: ۱۴ – گ: کم فقیه چون محبت معهود. ۹۴: ۵ - ه: هشته و ابرو بهم در کشیده و تند نشسته باز گردید و سخن نگفت پرسیدش چه کردی. ۹۵: ۳ – گ: زیر و مردمان بر پشت. ۱۴ – ه: امرای عرب را و بحاجتی بگوشه صحرا رفتم خارکنی را دیدم گفتم. ۹۶: ۳ – گ . ه: بریگ در شده بود دعا کرد تا خدای عزّ وجل مر او را نعمتی داد پس از چند روز دیدش گرفتار و خلقی برو. ۷ – گ . ه: کشته قصاصش همی کنند. ۹۷: ۳ – گ . ه: و از زاد با من چیزی نبود ناگاه. ۵ – گ: آن تلخی که بدانستم که مرواریدست. ۱۰۰: ۳ – ه: بازرگانی را دیدم که صد و پنجاه شتر در زیر بار. ۱۰ – گ . ه: که شنیدم که عظیم قیمتی دارد. ۱۰۲: ۹ گ: گفت ای برادران چون کنم مرا آن ماهی روزی. ۱۰۶: ۱۲ – گ: ور بجدائی. ۱۰۸: ۲ – گ: نکردند. بی‌زر نتوانی که کنی بر کس زور ور زر داری بزور محتاج نه‌ای ملاح ۱۱۰: ۱۲ – گ: لوریان تنها نخفتی. ۱۶ – گ: دیدندش غمگین و گریان کسی گفتش مگر. ۱۱۴: ۶ – گ . ه: کرد سفط.