برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۴۳۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در احسان
— ۹۹ —

  از ابلیس هرگز نیاید سجود نه از بد گهر نیکوئی در وجود  
  بد اندیش را جاه و فرصت مده عدو در چه و دیو در شیشه به  
  مگو شاید این مار کشتن بچوب چو سر زیر سنگ تو دارد بکوب  
  قلمزن که بد کرد با زیردست قلم بهتر او را بشمشیر دست  
  مدبر که قانون بد می‌نهد ترا میبرد تا بدوزخ[۱] دهد  
  مگو ملک را این مدبر بسست مدبر مخوانش که مدبر کسست  
  سعید آورد قول سعدی بجای که ترتیب ملکست و تدبیر[۲] رای[۳]  

  1. بآتش.
  2. توفیر، تدبیر و.
  3. در بعضی از نسخه‌های چاپی این ابیات در اینجا آورده شد:
      کمالست در نفس مرد کریم گرش زر نباشد چه نقصان و بیم  
      محالست اگر سفله قارون شود که طبع لئیمش دگرگون شود  
      و گر خود نیابد جوانمرد نان مزاجش توانگر بود همچنان  
      اگر قیمتی گوهری غم مدار که ضایع نگرداندت روزگار  
      بدر میکنند آبگینه ز سنک کجا ماند آئینه در زیر سنک  
      هنر باید و فضل و بخت و کمال که گاه آید و گه رود جاه و مال