برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۶۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۶۲ —

عزیز من اگر سرخی روی معشوقان نداری زردی روی عاشقان باید که بیاری، اگر جمال یوسفی نداری درد یعقوبی باید که بیاری، اگر عجز مطیعان نداری نالهٔ درماندگان باید که بیاری. سید علیه‌السلام میفرماید ما صوت احب الی‌اللّه من صوت عبد لهفان[۱]. هیچ آوازی نیست عزیزتر بدرگاه خدای تعالی از آواز بندهٔ عاصی که از سر درماندگی و بیچارگی و مفلسی بنالد و گوید خداوندا بد کردم وظلم بر خود کردم، از حضرت عزت ندا آید عبدی انگار خود نکردی، ادعونی استجب لکم مرا بخوانید تا اجابت کنم هر چه جوئید از ما جوئید کار خود با ما گذارید که خدائیم[۲] مائیم که بیچون و چرائیم، در پادشاهی بی‌همتائیم، در وعده با وفائیم، اجابت‌کنندهٔ هر دعائیم، شنوندهٔ هر ثنائیم، هر ثنائی را سزائیم. صدهزار خانمان در جستجوی ما برانداختند، صدهزار تنهای عزیز در طلب ما بگداختند، صدهزار جانهای مقدس در بادیهٔ شوق ما واله بماندند، و صدهزار روندگان درگاه جلال ما سر در زیر سنگ مجاهدت بکوفتند، صدهزاران طالبان حضرت جلال ما در بوتهای ریاضت بسوختند، عرش از کرسی می پرسد: هل عندک من خبر؟ کرسی از عرش سؤال می‌کند: هل عندک من امر؟ زمینیان که دعا کنند روی سوی آسمان کنند پندارند که آسمان درد دل ایشانرا شفائی دارد، آسمانیان که حاجت خواهند روی سوی زمین آرند گمان برند که زمین علت ایشان را دوائی دارد. هر روز که آفتاب فرو شود فرشتگان که بر وی موکلند گویند ای آفتاب امروز بر هیچ کس تافتی

که از وی خبری داشت، آقتاب گوید یا لیت اگر دانستمی که آنکس کیست


  1. عاصی.
  2. کار درگاه ما دارد که خداوندیم (؟)