این برگ همسنجی شدهاست.
— ۲۴۶ —
من کیم کانجا که کوی[۱] عشق تست | در نمیگنجد حدیث ما و من | |||||
ای ز وصلت خانها دارالشفا | وی ز هجرت بیتها بیتالحزن | |||||
وقت آن آمد که خاک مرده را | باد ریزد آب حیوان در دهن | |||||
پاره گرداند زلیخای صبا | صبحدم بر یوسف گل پیرهن | |||||
نطفهٔ شبنم در ارحام زمین | شاهد گل گشت و طفل یاسمن | |||||
فیح[۲] ریحانست یا بوی بهشت | خاک شیرازست یا باد[۳] ختن | |||||
بر گذر تا خیره گردد سروبن | در نگر[۴] تا تیره گردد نسترن | |||||
بارگاه زاهدان درهم نورد | کارگاه صوفیان بر هم شکن | |||||
شاهدان چستند[۵] ساقی گو بیار | عاشقان مستند مطرب گو بزن | |||||
شعبهٔ[۶] خلقم چو صوفی در کنش[۷] | شهرهٔ شهرم چو غازی بر رسن | |||||
تربیت را حله گو در ما مپوش | عافیت را پرده گو بر ما متن | |||||
چرخ با صد چشم چون روی تو دید | صد زبان میخواست تا گوید حسن | |||||
ناسزا خواهم شنید از خاص و عام | سرزنش خواهم کشید از مرد و زن | |||||
سعدیا گر عاشقی پائی بکوب | عاشقا گر مفلسی دستی بزن |
۴۴۵ – ط
در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن | اینست که دور از لب و دندان منست آن | |||||
عارض نتوان گفت که دور قمرست این | بالا نتوان خواند که سرو چمنست آن | |||||
در سرو رسیدست ولیکن بحقیقت | از سرو گذشتست که سیمین بدنست آن | |||||
هرگز نبود جسم بدین حسن و لطافت | گوئی همه روحست که در پیرهنست آن | |||||
خالست بر آن صفحهٔ سیمین بناگوش | یا نقطهٔ از غالیه بر یاسمنست آن |