برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۹۰۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۲۹۴ —

۵۲۸ – ط

  یاد میداری که با من[۱] جنگ در سر داشتی رای رای تست خواهی جنگ و خواهی آشتی  
  نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان این بتر کردی که بد کردی و نیک انگاشتی  
  دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود جز درین نوبت که دشمن دوست می‌پنداشتی  
  خاطرم نگذاشت یکساعت که بدمهری کنم گرچه دانستم که پاک از خاطرم بگذاشتی  
  همچنانت ناخن رنگین گواهی میدهد بر سرانگشتان که در خون عزیزان داشتی  
  تا تو برگشتی نیامد هیچ خلقم در نظر کز خیالت شحنهٔ بر ناظرم[۲] بگماشتی  
  هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی[۳]  
  هر دم از شاخ زبانم میوهٔ تر میرسد بوستانها رست ازان تخمم که در دل[۴] کاشتی  
  سعدی از عقبی و دنیا روی در دیوار کرد تا تو در دیوار فکرش نقش خود بنگاشتی  

۵۲۹ – ط

  سست پیمانا بیکره دل ز ما برداشتی آخر ای بدعهد سنگیندل چرا برداشتی؟  
  نوع تقصیری تواند بود ای سلطان عشق[۵] تا بیکره سایهٔ لطف از گدا برداشتی[۶]  
  گفته بودی با تو در خواهم کشیدن جام وصل جرعهٔ ناخورده شمشیر جفا برداشتی  
  خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو چون ترا گشتم[۷] تو خود خاطر ز ما برداشتی  
  لعل دیدی لاجرم چشم از شبه بردوختی در پسندیدی و دست از کهربا برداشتی  
  شمع برکردی چراغت بازنامد در نظر گل فرا دست آمدت مهر از گیا برداشتی[۸]  
  دوست بردارد بجرمی یا خطائی دل ز دوست تو خطا کردی که بیجرم و خطا برداشتی  

  1. با ما.
  2. خاطرم.
  3. این بیت در نسخ قدیم نیست (مصراع اول مطلع غزل شماره ۱۱۹ است).
  4. جان.
  5. حسن.
  6. در نسخه قدیم این بیت نیست.
  7. بستم.
  8. این بیت و بیت پیش در قدیمترین نسخه است.