برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۱۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بوی عطر پیچیده، چراغ طلا که بالای سر من می‌سوخت ده مقابل بیشتر روشن است. اندکی تأمل کردم که هیجانم ساکت شود و تأثیر خواب و نفوذ تحصیل خزانهٔ بزرگ به اعصاب من قدری تخفیف یابد و پرتو صورت ملکوتی شموئیل از آینهٔ تصور من محو گردد. دیدم بوی عطر و زیادی نور شمع حقیقت دارد نه تصوری و نفوذ رؤیاست. خادم حرم را صدا زدم. ملکه را بیدار نمود آمد. خواب خود را گفتم. ملکه گفت عجب خواب دیده‌ای از رؤیای صادقه است. باید تدارک سفر را دید و عازم شد. اما مقصود و طرف توجه خود را به هیچ یک از امرا خبر نده که طرف عزیمت ترا ندانند. پرسیدم اگر بدانند چه می‌شود؟ گفت هوای گنج رایگان مدعیان سلطنت را به طمع و حسد آورد. به تو می‌شورند، به مخالفت تو همدست می‌شوند. اگر غلبه هم نکنند مدتی امر ترا به تعویق اندازند. دوم ترویج مذهب جدید از اقدامات مخوفه است و اول مرحلهٔ او گذاشتن از تخت و تاج است. در «لاخاس[۱]»، دالایلام[۲] کبیر تا شنید که تو می‌خواهی بتهارا بشکنی قبه «اولتورموز»[۳] را براندازی آن وقت به همه‌جا دعوت‌نامه‌ها نویسد، «آنگلیمون»[۴] بزرگ را بیرون آورد، به قتل و کفر تو حکم می‌دهند. بعد از آن گمان ندارم که جز من صادق و معینی از همهٔ ملک و ملت برای تو باقی بماند. نباید این کار را سهل شمرد. کمبیز گفت در این صورت رفتن من چه معنی دارد و خزینه‌ای را که بیم جان و ویرانی خانمان در او است چرا تحصیل نمایم! مرحبا به عقل و آفرین به محبت تو. از این خواب بد به کسی سخن نگویم و پی خزانه نمی‌روم. عجب مرا به اطراف کار آشنا کردی. تا این


  1. لهاسا. پایتخت کشور تبت.
  2. دالائی‌لاما پیشوای مذهبی مردم تبت.
  3. ؟
  4. شاید «انگلیون» کتاب رسالت مانی باشد.
۱۱۶