برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۳۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

کمبیز بیدار شده، به قرار مأمور کنز[۱] محفور[۲] حمل چادر مخصوص و الواح را به چادر خویش آورد. در هر خم صد هزار طلای مسکوک «دیوجانی» بود.

در این بین برحسب احکام کمبیز، که به سلاطین اطراف از پایتخت نوشته شده بود، از جانب پادشاهان سند و ختا و مانجور و مغول و نمرود و فرعون و آسور سفرا با هدیه‌های گرانبها متوالی وارد اردو شدند. رسوم استقبال سفرا به عمل آمد. بار حضور یافتند، پیشکشها را تقدیم نمودند، مجالس مهمانی و عیش ترتیب دادند که به آن شکوه کسی یاد نداشت. رسولان سلاطین علی‌قدر مراتبهم انعام و نوازش یافتند و مرخص شدند. صندوقهای حمل خزانه پانصددانه ساخته شد. هیجده روز منتظر دستورالعمل ثانوی و رؤیت شموئیل گذشت، تا شب نوزدهم شموئیل به کمبیز گفت فردا کوچ بکنی، رو به پاتخت عزیمت نمایی. الواح را بخوان، اسرار اورا نشر نکنی تاوقت افشای او به تو الهام شود؛ نقشه معبد جدید را به تو بنمایم، حکم کسر اصنام[۳] و نشر مذهب پاک زردتشتی را بیاورم. کمبیز از خواب بیدار شد، از نگرانی آسوده گشت. صندوق الواح را گشود. لوح اول را برداشت، دید بسیار سهل و آسان می‌خواند.

 

لوح اول

ای دیوجان، در مرکز فضای قدمت محروسهٔ الوهیت خود


  1. گنج.
  2. حفرشده.
  3. شکستن بتها
۱۳۱