برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۱۳۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

پرتو متحرکی، ابر مانند، آفریدم که از شدت حرکت به امر من گاهی جزوی از خود متجزا نموده به فضا می‌افکند. همان منجزا نیز متحرک می‌شد، کرویت می‌گرفت تافضای وسیع از کرات متحرکه پر گردید.

از حرکت کلیهٔ آنها قوه‌ای بنام «اپیر» یاروح‌الارواح تولید نمودم که خلل و فرج کائنات و بعد فضا مخلا نماند، و رابطهٔ جذب و دفع آنها را، که به هم نخوردند، از هم در نروند و از مدار خود منحرف نشوند، اسباب استقامت و اعتدال باشد. از حرکت روح‌الارواح تولید نور و حرارت نمودم و آنها را به ترتیب کاینات مأمور فرمودم. ترتیب تربیت را به مراکز بیشمار تقسیم داشتم. اسم مرکز را شمس و مرکز اول را شمس‌الشموس نهادم. به هریک از شموس مساحت مخصوص در فضا معین کردم. برای آنها سیارات، و سیارات را اقمار قرار دادم که اقمار دور سیارات، و سیارات به دور شموس، و شموس به دور مر کز حقیقی یا شمس‌الشموس بگردد، تا از این گردش منظم و مستقیم همه جزو لایتجزای کاینات بالسویه سهمی در تولید قوا و حفظ کلیهٔ وجود داشته باشد. زمین مسکن بنی آدم را یکی از سیارات کوچک شموس مریی تو نمودم. کرهٔ قمر را همراه لاینفک او قرار دادم که در پنجاه هزار فرسخ مسافت به دور زمین بگردد تا شبها روشنی آفتاب را به اراضی مظلمه وسیلهٔ اقباس[۱] بشود، واسباب سهولت معاش باشد. بعد از آن، کرات متحرکه را به تولید مواد گاز و ترتیب مایعی و سیالی و قبول صور و انجماد امر نمودم تا تکمبل جسد کلیهٔ ماسوا از هیولای سیصد و شصت و سه عنصر بسیط دورهٔ گازی و مایعی و انجماد حاصل گردد. و حدوث قدمت را آیت واجب تعریف خویش و


  1. نور گرفتن
۱۳۲