برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۰۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

وزرا گفت میرزاحسن گوهری بیایددعای زبان‌بندی ملکه انگلیس را بنویسد کار حسب‌المأمول بگذرد. اینها قابل این خیالات و تراشیدن وسایط روس و فرانسه نیست.. روزی در سر القاب صحبت بود؛ رئیس شوری گفت فردا عید می‌رسد، مردم منتظر مرحمت پادشاهند. ایران شش هزار سال است این عید را می‌گیرد، به خدام و امرا و حکام خلعت و منصب مرحمت نموده، به یک نفر سفیر باید لقب بسیار بزرگی مرحمت شود نمی‌دانیم چه باید کرد؟ یکی از آن میان گفت در میان القاب خودمان چیز قابلی نمانده از عناوین خارجه پرنسی[۱] را استعاره می‌نماییم، مقبول افتاد و معمول شد. در محاربهٔ شیخ عبیداله کرد اول خیال کردند هرچه کرده گذشته، چون حرکت قشون مارا بشنود می‌گریزد. یکی از وزرا که مسلماً سیاسی‌دان و متحدالافکار من است گفت یکی از دول مجاور ما برای اینکه دولت ایران به اعلان بیطرفی خود خیانت کرده و دولت محارب او را راه و آذوقه داده محرک عبیداله است. از حالت ما بیخبر نیست، می‌داند که سوق لشکر کافی با این بیپولی و بیراهی و پریشانی اوضاع دیگر چقدر طول و اشکال دارد. از هیاهوی ما در مجالس، دشمن مجاهد بر نمی‌گردد، واهمه نمی‌کند. بعد از دو روز می‌شنوید که تبریز را اکراد محاصره کردند. باید قشون فرستاد، هرچه زودتر فرستاد، برمی‌گردد چه حرف بیمعنی است؟! تاکنون پانصد نفر آدم کشته و یک کرور بیشتر مال تبعه را منهوب نموده، اگر دو روز دیر بکنید جسامت فتنهٔ اورا مقیاس شعور ما کفایت نمی‌کند. یکی برخاست گفت جناب آقا، چرا یک مشت اکراد را شما اینطور جلوه می‌دهید؟ ایران هنوز نمرده. ما بارها حامی او را که می‌دانیم به کجا اشاره کردید به حول


  1. شاهزادگی.
۱۹۹