برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۱۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بس! بخوریم به سلامتی بیخردان که سر کارند و بخردان که بیکارند. گفتم به شما تکلیف نمی‌کنند؟ گفت چرا، اوایل می‌کردند، بیمیلی مرا دانستند دیگر کار ندارند. پدرم مرا به احتراز ابن معصیت همیشه توصیه می‌کند، از سیئات خود شکوه می‌نماید، وسایل و بهانهٔ ناگزیری این آلودگی خود نقل می‌کند، از خدا همه وقت توفیق توبه و استغاثه قدرت ترک اورا می‌نماید، و از من اظهار انفعال می‌کند. چون پدر من است، من نیز چنان می‌شنوم که گویی معاذیر اورا می‌پذیرم. از هرجا امثله و حکایات مشعر فساد عمل شرب تحصیل کردم یا در جراید خواندم، و از امراض و اوجاع[۱] که از استعمال الکل حادث می‌شود به طور مؤثر بر او می‌خوانم و می‌گویم. گاهی مدتی ترک می‌کند، باز شیاطین انس با رفقای ناجنس او جمع می‌شوند و حالت اول را عود می‌دهند. این را محرمانه گفتم که اگر شام نخورید حق دارید. اما نه، من کاری می‌کنم که شام بخوریم ولی نه در یک جا. در این باب فکری می‌کنم. رفتیم سر سفره. امروز چهارده نفر آدم علاوه شده. همهٔ سفره‌نشین بیست و چهار نفر است. مارا با نایب‌الحکومه مهرعلی‌خان، میرزا مسعود حکیم‌باشی، حسن‌خان سرتیپ فوج، رضاخان سرهنگ توپخانه و دو سه نفر دیگر معرفی نمودند. نهار خوردیم، صحبت کردیم. مهرعلی‌خان آدم باوقار است. از سر ناهار برخاستم مهرعلی‌خان با من آمد به چادر ما. گفت بعد از غذا استراحت می‌کنید؟ گفتم از کدام زحمت استراحت بکنم؟ از خوردن و بیکاری؟ استراحت برای تحصیل بدل مایتحلل قوا است که از کار کردن به تحلیل می‌رود و تجدید آنها لازم گردد، آن وقت از غذا. وقت معین خوابیدن که موجب آسودگی بدن است جزو تقویت قوا


  1. دردها.
۲۱۶