است، اگرنه خوردن و خوابیدن از عادات بهیمه[۱] است. در خلقت، بعد از حیات و صحت ثروتی گرانتر از ایام معدودهٔ قسمت انسانی نیست. هرکس از خدا، جز توفیق صرف بجای او، استدعای دیگر بکند جاهل است. وقت است که گاز و مایع و منجمد را زینت افسر سلاطین میکند، وقت است که دانه سنبل گردد، از تخمی درخت بارآور برآورد، وقت است که بینالماء والطین اذن بعثت نماید، وقت است که شرف نزول «الیوم اکملت[۲]» به توشیح طغرای[۳] تمدن برافزاید، وقت است که پسر پوستیندوزی نادر عصر گردد. افسوس آنچه در نزد ملل آسیا هیچ نیرزد وقت است، و آنچه خیلی گرانبهاست زندگی است اگرچه در اسفل درجهٔ اسر[۴] و ابتذال باشد! زندگی پنج روزهٔ خودرا به ذکر خیر و شرف مقدم میشمارند، اورا جز لذایذ سبعی و بهایمی به چیز دیگر صرف نمیکنند، جز خوشگذرانی سعادت دیگر را معتقد نیستند!… یکی از حکمداران شرق از سفیر انگلیس پرسید پادشاه شما چند زن دارد؟ سفیر عرض کرد در انگلستان پادشاه باید یک ملکه داشته باشد، تعدد ازدواج از طرف مبعوثبن ملت مجاز نیست. تاجدار گفت من سلطنت چنین ملک را قبول نمیکنم! سفیر در روزنامهٔ خود مینویسد وقتی که گفتم پادشاه تعدد ازواج را مجاز نیست این تاجدار چنان به روی من نگاه کرد به خیالم آمد سفارت مرا از غیظ فراموش میکند و به طنابم میکشد! همان سفیر مینویسد که این سلطان صدوشصت زن داشت. هرشب شش نفر در خوابگاه او حاضر میشدند، یکی مباشر آفتابه لگن طلای مرصع
برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۱۸
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۲۱۷