برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۳۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بلی، ششم ماه مای ۱۹۰۴ که همان روز رئیس جمهور عازم پطرزبورغ بود امپراطور آلمان ویلهلم (گیوم) دوم در شهر «استراسبورگ» دو مملکت منتزعهٔ «آلزاس، و «لوتارینک» را استقلال داد و جزو اجزای مستقلهٔ آلمان نمود، در این صورت چه خصومت باقی می‌ماند. اگر از من بپرسید ما حق نداریم از شکست قشون آلمان شکایت بکنیم. اگر آن شکست فاحش نبود ملت فرانسه، که در جنگ آلمان سیصدهزار لشکر نتوانست به میدان جنگ حاضر نماید، حالا صاحب سه میلیون لشکر بری و استعداد کافی بحری نمی‌بود، و تا این درجه جلب احترام دول کبیره و صغیرهٔ عالم را نمی‌نمود. فی‌الواقع این شکست فرانسه صوراسرافیل بود؛ آنها را از قبور جهالت و غرور برانگیخت. گفتم وقتی که دولت آلمان، به عنوان شرکت راه آناطولی، امتیاز راه بغداد را از دولت عثمانی تحصیل کرد مسیو «کانبون» سفیر فرانسه و «فون مارشال» سفیر آلمان در اسلامبول، با وجود رقابت و خصومت این دو ملت، با هم متحدالافکار بودند، متمولین فرانسه از صد چهل قسمت تأدیهٔ وجه اسهام را ملتزم شدند، پس چرا قبول نکردند؟ ژرژ گفت بعداز آن که روسها به شراکت راه بغداد راضی نشدند و تکلیف آلمان را وا زدند قرار چنین شد که چهل قسمت انگلیس [و] بیست قسمت اسهام مال آلمان باشد، چون انگلیسها در تشکیل هیئت ادارهٔ بغداد خیال آلمان را مخالف منافع خود دیدند از شرکت خود ابا نمودند، فرانسه‌ها نیز نخواستند اکثریت آرا در هیئت اداره با آلمان باشد. به این جهت از خیال شراکت افتادند. در اینجا از طرف دولتین انگلیس و فرانسه دو منظور مشترک در میان بود؛ یکی اینکه آلمان تنها صاحب امتیاز نباشد، و در آینده مدت طولانی نود و نه سال متدرجاً اسهام را خریده فرانسه و انگلیس را بی‌دخل نکنند (چگونه انگلیسها اسهام کانال سوئز را خریدند

۲۳۴