برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۴۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

می‌داد. مصطفی گفت میزان‌الحرارهٔ «رئومور» معمول است، چرا اورا برنداشتید؟ گفتم چه عیب دارد، مگر حساب نمی‌دانی! درجات حرارت که «سبلین» نشان می‌دهد هشت بار زیاد بکن، حاصل را به ده قسمت نما، نتیجه همان درجات رئومور می‌شود. رفقا خوابیدند. به مصطفی گفتم تا غروب چندین ساعت وقت داریم، برخیزیم کنار دره تماشا بکنیم. این افسانه که مهدی گفت جزو آن افسانه‌های معتاد و معمول وطن ما است، یحتمل مانع دیگری هست که اینها از رفتن ابا می‌کنند، در جبال مرفوعه این‌جور موانع بسیار است که مردم را به بافتن افسانه‌های عجیب و غریب وادار نموده. اسبابها را باز کردیم. چند «کپسول» گاز مولدالماء فشرده، یکدانه «پاراشوت» و اسباب مشخص‌المسافات که خودش می‌نویسد برداشتیم. شیرعلی گفت من با شما می‌آیم، برداشت روانه شدیم، بعد از نیم ساعت به کنار دره رسیدیم. واقعاً درهٔ اژدر در جای مهیب و خطرناک است. قدری پایین رفتیم معلوم شد تاکنون قدم آدمیزاد به ته آن دره نسوده، اگر از لب بام به عمق پانصدهزار ذراع افتادن یا برجستن ممکن بودی به فهمانیدن صعوبت عبور درهٔ اژدر مثلی پیدا می‌شد، نه اینکه بشر، مور را به ته این دره امکان عبور نیست. در ته دره هوای غلیظی مثل دیده می‌شد، اول گمان کردیم که هوای محبوس چندین هزار ساله رنگ بستر خودرا تاریک و خاکستری می‌نماید، بعد به خیالم رسید از منفذی در ته دره بخاری متصاعد است. چون در این مسافت دور و نقطهٔ مرفوعه محل اقامهٔ ما بوی خفیفی هست که بعد از مخلوط شدن با روایح ریاحین و گلهای اطراف باز اثر ثقل عفونت به مشام آدم می‌رسد. مصطفی «پاراشوت» بادبان را حاضر نمود، گفت قدری بالا میروم اگر منبع صعود گاز را معلوم نمودم آن وقت معنی افسانه‌های مهدی و نفس کشیدن دیو نیز واضح می‌شود.

۲۴۸