برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۵۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

دهی می‌سوزد، و ندهی خاموش می‌شود. تا برافروختیم مصطفی جواب داد، احوال اورا پرسیدم. گفت هرچه پایینتر می‌آیم بهتر می‌شوم. ما نیز منزل خودرا، و افسوس مفارقت اورا اشعار نمودیم. خوابیدیم، صبح زود برخاستیم؛ هوا خیلی سرد بود، تخم‌مرغ پخته و کوبیده مثل سنگ یخ شده بود. راه صعود بسیار صعب و دشوار است، اما مخوف و پرتگاه نیست. سه ساعت به ظهر مانده سرقله را گرفتیم. محمد و احمد هر دو بدحال شدند، همراهی کردند ولی نتوانستند به تحصیل معلومات معاونت نمایند. سرقلهٔ دماوند تنور آتشفشانی بوده که خاموش و الان با برف هزارساله انباشته می‌باشد. سیل قطران (لاو)[۱] که هنگام اشتعال بر اطراف تنور جریان نموده هزار و هشتصد متر مسافت را پوشیده و منجمد شده. از ناف گود تنور هنوز هم بخار ضعیف گوگردی متصاعد است. آنچه به تحقیق پیوسته قلهٔ دماوند که ارفع قلل کوه البرز متعلقی ایران واقع در ملک مازندران و شمال شرقی تهران است، از سطح دریای خزر پنجهزار و پانصد متر یا هفده هزار فوت ارتفاع دارد، در اطراف دامنه‌های او آب گرم زیاد جاری است که دلیل مقوی حرارت ناف کوه است. هوا مساعد بود، زود کار خودمان را تمام کردیم. راه برگشت ما رو به شیب است، زود به منزل دیشبی زیر سنگ رسیدیم. از نیل مقصود و توفیق اجرای ماموریت و سلامتی، نماز شکرانه گذاردیم، صبح برخاستیم. یک ساعت به زوال[۲] مانده به محل توقف مصطفی و مهدی رسیدیم، شب استراحت کردیم، روز دیگر عازم کاروانسرا شدیم. امروز هفتم است که از اینجا به کوه رفته‌ایم. حساب حمالها را دارم، به شیرعلی یک ساعت نقرهٔ مطلا بخشیدم. پدرش را دیدم. معلوم شد شیرعلی چند سال در


  1. لاوا، مواد مذاب آتشفشان.
  2. به غروب مانده.
۲۵۸