برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

«یکی از احکام ما ذبح قربانی است. مسلمین سالی شش کرور گوسفند را می‌کشند، هرچه مصرف نشد قدید می‌کنند با گندیده می‌اندازند. از صرف این بیست و چهار کرور تومان در یک روز جز اینکه فقرا سیر خورند و برخلاف عادت ناخوش بشوند فایده‌ای دیگر ندارد. اگر در هرجا ادارهٔ قربانی و اشخاص منتخبه تعیین گردد، هرکس پول گوسفند خود را به آن اداره تسلیم نماید که به اطلاع ادارهٔ گوشت سالانه به فقرا داده شود و مبلغی اضافه بماند، بعد از ده سال ثروتی جمع بشود که فایض او به رفع احتیاج جمیع فقرای اسلام کفایت بکند. و گوسفند که امروز محتاج الیه ناس است، در یک روز چندین کرور تلف نگردد! بمانند و تولید و تکثیر یابند و ارزانی لحوم را به فقیر و غنی یکسان نمایند و آسان بکنند، چه صدمه و بدعت به حکم هزار سالهٔ ما می رسد؟!»

«یکی از احکام ما فطره است. اگر سکنهٔ ایران سی کرور باشد و بیست کرور فطره دهنده داشته باشیم، سالی دو کرور تومان می‌شود. اگر این مبلغ را به قاعده بگیریم، در موقع خرج کنیم، بعد از ده سال در وطن ما لفظ فقیر محتاج فطره تکلم نمی شود.» و سپس می‌پرسد مگر «عواید و قواعد هزاران سال قبل به اقتضای امروزی ما نسبت بینا و کور و ظلمت و نور نیست؟!» و در پاسخ این سؤال، کتاب مسالک‌المحسنین لعن و تکفیر آخوندهای قشری را متوجه خود می‌سازد!

آن دستگاه حکومتی استبدادی و این دستیار روحانی کهنه فکر او چه حاصلی به بار می آورد؟ خلقی عقب‌مانده و کشوری ویران.

هر گردن‌کلفتی عمامه‌ای سیاه بر سر می‌گذارد و شالی سبز به کمر می‌بندد و برآینده و رونده راه می‌بندد و باج می‌گیرد. مردمی خرافی که وقتی عروس را به خانهٔ داماد می‌برند باید حتماً رو به قبله