برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۳۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

عدم اجابت صد توبیخ و فحاشی می‌شنوند.»

ولی در مقابل تحذیر خلق از فساد فرنگان، آنان را به اخذ محاسن تمدن تشویق می‌کند. یکی از این محاسن صنعت فرنگی است، و با زبان یک بازاری مذهبی می‌گوید: «ما پشم و پنبهٔ خودمان را هزار فرسخ می‌بریم و به فرنگی می‌فروشیم، و ماهوت و کرباس همین پشم و پنبه را به قیمت گزاف از آنها خریده، باز هزار فرسخ می‌آوریم، در وطن خودمان می‌فروشیم. دچار دو اشکال بزرگ میشویم: یکی اینکه جنس خودمان را می‌فروشیم منی یک تومان و همان جنس را می‌خریم منی ده تومان. دوم مال پاک می‌فروشیم مال نجس می‌خریم؛ سودای حلال را باسود حرام مبادله می‌نماییم.» و البته به جای این کار ما باید خودمان «در ایران کارخانه بسازیم، از فرنگیان اوستاد چیتساز و ماهوتساز و مکانیک بیاوریم. وقتی که خودمان یاد گرفتیم آنها را، یعنی خارجه راء بیرون بکنیم. بعد از آن اقلاً از رفع ذلت احتیاج از چلواری پاک کفن و از ماهوت پاک جبه و قبا می‌دوزیم.» کتاب به هیچ وجه به آوردن استاد و مکانیک اکتفا نمی‌کند و می‌گوید برای ایجاد و بسط کارخانه‌ها در عین حال «صاحب کار هم باید عالم باشد وگرنه کارخانهٔ چینی‌سازی حاجی روشن می‌شود که ده سال سفر فرنگستان کرد و هر بار طور دیگر فریبش دادند، آخر غصه مرگ شد. یا راه‌آهن محمود‌آباد، که مزدور ماهی پنج تومانی را عوض مکانیک آوردند، و تعمیر بندر را نساخته به راه‌آهن و حمل مهمات پرداختند؛ لوکوموتیف به آب افتاد و خراب شد.» یا برای ساختن آسیای برقی متمولین «چون خودشان علم ندارند رفتند از خارج اوستاد آوردند؛ فعلهٔ بازاری خود را مهندس آسیاساز به قلم داد. مبلغی پول گرفتند؛ بالاخره فلان چیز را باید آورد، فلان اسباب را خرید. در سر هر مایحتاج مختصر دوماه معطل شدند. بعد از آن